فرعونان

فرهنگ فارسی

ج . فرعون . سطین قدیم مصر فرعون لقب داشتند . فراعنه مصر بیست و شش سلسله بوده اند و تاریخشان تقریبا سه هزار سال میشود . پایتخت گاهی منفیس و زمانی تبس بوده . قدرت و عمران این مملکت در زمان سلطنت توتمس سوم و رامسس دوم که از فراعنه تبس بودند باعلی درجه رسید . از آن پس مدتی متمادی دچار انحطاط شد تا عاقبت بهمت فراعنه سائیس باز در سده هفتم ق . م . قوامی گرفت لکن در سال ۵۲۵ ق م . بضربت ایرانیان از پای در آمد . نخستین فرعون مصر منس نام داشت که شهریار تی نیس یا مصر علیا بود . سلطنت منس را میتوان باحتمال در حوالی سال ۳۳٠٠ ق م . دانست .از عهد منس که که بانی سلسله اول بود متناوبا ۲۶ سلسله در مصر سلطنت کرده اند . تاریخ ادوار فراعنه را میتوان بچهار دوره اصلی تقسیم نمود . دولت قدیم بدوره ای اطق میشود که در طی آن شهر منفیس واقع در مصر سفلی مرکز دولت مصر بوده . مشهورترین سطین این دوره کئوپس و کفرن و می کرینوس می باشند که اهرام سه گانه مصر را بنا کرده اند . دولت قدیم جای خود را به دولت میانه ( وسطی ) داد . در این دوره شاهین فرعونی منفیس را ترک کرده بر کنگره تبس ( مصر علیا ) قرار گرفت . این دولت پس از پانصد سال آبادی و اعتبار در نتیجه هجوم هیکسس ها که از آسیا آمده و چادرنشینانی غارتگر بودند از هم پاشید ( در حدود ۱۷٠٠ ق م . ) . طولی نکشید که مصر از تخت سلطه هیکسس بدر آمد و دوباره پایتخت فراعنه گردید . فراعنه این دوره در جنگاوری و کشورگشایی بر همه پیشی داشتند و مصر را به منتهای شوکت خود رسانیدند . مشهورتر از همه آنها توتمس سوم و رامسس دوم بوده اند . بمناسبت جنگهای داخلی و هجومهای متوالی دولت مصر دچار تجزیه شد. فراعنه سلسله بیست و ششم که در سائیس سلطنت کردند اقتدار مصر را باز گرانیدند ولی این امر بسیار دیر صورت گرفت و غلبه ایرانیان در ۵۲۵ ق م . یکسره باستقل مصر خاتمه بخشید . منس و دیگر فراعنه دو سلسله اول مقر سلطنتشان تی نیس واقع در نزدیکی آبیدوس ( مصر علیا ) بود ولی از سلسله سوم ببعد تاج و تخت سطین به مصر سفلی که از حیث تحول و عمران بر نواحی دیگر رجحان داشت منتقل گردید . منفیس در ساحل چپ نیل و تقریبا در جنوب قاهره و کنار دلتا قرار داشت و بنای استواری موسوم به دیوار سفید که میگفتند بفرمان منس ساخته شده بر آن مشرف بود . در منفیس جشنهای بزرگ دینی بسیار میگرفتند و جمع کثیری از اطراف و اکناف مصر برای این جشنها بدان شهر می آمدند . معتبرترین این جشنها بافتخار گاو پیشانی سپید آپی ( آپیس ) گرفته میشد. کهنه در محوطه ای که در کنار معبد فتاه ( خداوند منفیس ) واقع شده بود از این گاو نگهداری می کردند . این گاو را تا زنده بود مانند خدایی پرستش میکردند . پس از مرگ جسد او را مانند سطین حنوط نموده در قبری می گذاشتند و متدینان باز بستایش او می آمدند . دخمه گاو های پیشانی سفید را ماریت در سال ۱۸۵۱ م . در نزدیکی منفیس پیدا کرده است . در میان فراعنه دولت قدیم مشهورترین آنها سه پادشاه از سلسله چهارم یعنی کئوپس کفرن و می کرینوس بوده اند که در حدود سده بیست و هشتم ق م .میزیسته اند . از روی بناهای عظیم استواری که این سه پادشاه بعنوان خوابگاه ابدی خود ساخته اند امروز میتوان قیاس کرد که قدرتشان تا بچه پایه میرسیده است . بناهای مزبور همان اهرام ثثه است که بفاصله ده هزار ذرع از شمال منفیس نزدیک قریه جیزه بر پای ایستاده اند . از این اهرم آنکه بلندتر است هرم کئوپس است که ارتفاع نخستین آن ۱۴۶ ذرع بوده و اکنون ۱۳۷ ذرع بلندی دارد و طول ضلع موربش به ۲۷۷ ذرع میرسیده است . زیرپای هر یک از اهرام محوطه وسیعی ترتیب داده و در آنجا اهرامی کوچکتر برای خانواده سلطنت میساختند و عوه بر آن معبدی برپا می کردند که پس از مرگ فرعون مخصوص پرستش میشد و بوسیله راهرو سربازی بمحوطه ارتباط می یافت . برای تکمیل این مجموعه به دستور کفرن تخته سنگی عظیم را بشکل ابوالهول ( شیری باسر انسان که بر روی دو پا نشسته بود ) حجاری کردند و در جلگه ای که مجاور راهرو و معبد بود قرار دادند. سنگهایی که در این بناها بکار رفته قسمتی از آن از مقطع های رشته جبال آرایی بوسیله قایق باین نقطه آورده میشد و برای رسانیدن آنها به کف هرم راههای بزرگ و سرازیر می ساختند و پس از پایان کار آن راهها را خراب میکردند . مردم مصر همه در سر این کارها مشغول بودند و کئوپس و کفرن محققا براثر همین بیگاریهای پر مشقتی که بمردم تحمیل می کردند به جبابره معروف شده اند و تنها می کرینوس به دینداری و عدالت شهرت یافته . دولت وسطی عاقبت دولت منفیس رو بضعف گذاشت . در عهد فراعنه بی قدرت سطین باجگزار استقلی پیدا کردند و در مصر حکومتی بشیوه ملوک الطوایف بر قرار شد که درست مانند حکومتهای فرانسه پس از شارلمانی بود . پادشاهان مصر علیا که اص اهل تبس بودند سلطنت مصر را تصاحب کردند و یازدهمین سلسله فراعنه را که آغاز دولت وسطی است تشکیل دادند و در حدود ۲۲٠٠ ق م . [ تبس ] پایتخت مصر شده و جای منفیس را گرفت و بار دیگر کشور منظم و آباد و صاحب دولتی بزرگ گردید. با این حال پانصد سال بعد فتور تازه ای در کارها پدیدار گشت . هیکسس ها از آسیا راه افتادند و مواضع سر حدی را در هم شکستند و به نهب و غارت پرداختند و طرد آنها با محارباتی سنگین و طونی انجام پذیرفت . تخلیه خاک مصر از اغیار آغاز فصل تازه ای در تاریخ مصر گردید که باید آنرا دولت دوم تبس خواند زیرا در این دوره اریکه سلطنت در تصرف سطین تبس بود که توانسته بودند هیکسس ها را از میهن خارج کنند . پس از بحران مزبور زندگی تاره ای در مصر پیدا شد و در زمان سلطنت سلسله های هیجدهم و نوزدهم به حداکثر شوکت و قدرت خود رسید . بزرگترین معابدی که شاهکارهای معماری مصر شناخته شده از همین عصر است . مقابر این عصر شکل هرم نداشت بلکه سردابهایی بود که در زیرزمین و در جایگاهی که موسوم به [ وادی فراعنه ] میباشد و نزدیک تبس قرار دارد کشف شده و بصورت کوهی نمودار است . فراعنه سلسله نوزدهم نیز سطین بسیار مقتدری بودند که در میان آنها از همه معروفتر رامسس دوم است که سلطنت او تقریبا ۶٠ سال طول کشید . هیچ پادشاهی به اندازه رامسس دوم معبد نساخته و هیچ کس مانند او دیوارهای معابد را مشحون از توصیف کارهای بزرگ خود نکرده است . از اینرو در میان فراعنه ذکر رامسس بیش از همه ورد زبانهاست و یونانیان همه کارهای مهم مصر را باو نسبت میدادند . پس از درگذشت رامسس دوم دوره فتور و انحطاط مصر فرا میرسد . از آغاز سده دوازدهم قبل از مید فراعنه آنچه در آسیا داشتند از دست دادند و هم خود را صرف نگهداری ثغور کشور خود کردند . سراسر تاریخ مصر در این دوره پراز بحرانهای ناگهانی و هولناک است . مخوفترین فتور تاریخ مصر غلبه لشکر آشور است که در سده هفتم قبل از مید با قیام مردم از مصر رانده شدند . ده سال از این ماجرا نگذشته بود که سلطان سائیس ( مصر علیا ) ساخلوهای آشوری را بکلی تارومار کرده قدرت خود را در سراسر مصر برقرار نمود و بیست و ششمین سلسله فراعنه را تشکیل داد. بانی خاندان فراعنه سائیس پسامتیک اول بود که هم خود را در راه اعاده معابد مصروف داشت و دخمه گاو آپی را در منفیس مرمت کرد . فراعنه سائیس چون بدستیاری مزدوران یونانی روی کار آمده بودند یونانیان را دوست میداشتند و همین امر گاهگاه با مقاومت شدید مصریان روبرو میشد زیرا مردم مصر از نظر عقه شدید بدین خود و نیز در نتیجه غرور ملی و تمدنی اجانب را از هر قوم و ملتی وناپاک می شمردند و برای آنها محله مخصوصی را در نظر میگرفتند. یونانیان باوجود احترامی که در نظر فرعون داشتند می بایست فقط در همان محله های مخصوص سکونت اختیار کنند . هنگامیکه هرودوت در سال ۴۵٠ ق م . از مصر دیدن کرد سلطنت فراعنه بهم خورده بود و مصر در تحت لوای کشور گشای بزرگی که پادشاه ایران بود میزیست .

پیشنهاد کاربران

بپرس