فرعنت

لغت نامه دهخدا

فرعنت.[ ف َ ع َ ن َ ] ( ع اِمص ) فرعنة. رجوع به فرعنة شود.

فرعنة. [ ف َ ع َ ن َ ] ( ع اِمص ) زیرکی. ( منتهی الارب ). زیرکی و فطنت. ( از اقرب الموارد ). مصدر جعلی از فرعون مانند تفرعن. ( از یادداشت به خط مؤلف ). || تکبر. ( یادداشت به خط مؤلف ). رجوع به تفرعن شود.

فرهنگ فارسی

فرعنه

پیشنهاد کاربران

بپرس