فرشطه

لغت نامه دهخدا

( فرشطة ) فرشطة. [ ف َ ش َ طَ ] ( ع مص ) پای از پای گشاده ودور نهاده نشستن. || به زمین چسبانیدن سرین و تکیه ساختن هر دو ساق را. || به یک جانب گذاشتن هر دو پای را در سواری. || به فروهشتگی و نرمی فروخفتن شتر. || کفانیدن و پاره کردن گوشت را. || دراز کشیدن چیزی را. || گشاده داشتن شتر ماده هر دو پای راوقت دوشیدن. || گشادن شتر هر دو پای را وقت کمیز انداختن. ( منتهی الارب ). رجوع به فرشط شود.

پیشنهاد کاربران