فرس راندن
فرهنگ معین
پیشنهاد کاربران
فرس راندن ؛ حرکت دادن اسب. اسب راندن :
فرودآوردش از شبدیز چون ماه
فرس را راند حالی بر علفگاه.
نظامی.
فرس میراند تا رهبان آن دیر
که راند از اختران با او بسی سیر.
نظامی.
و رجوع به اسب راندن شود.
فرودآوردش از شبدیز چون ماه
فرس را راند حالی بر علفگاه.
نظامی.
فرس میراند تا رهبان آن دیر
که راند از اختران با او بسی سیر.
نظامی.
و رجوع به اسب راندن شود.
فرس . . . راندن : اصطلاحی در شطرنج .
( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص467 ) .
( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص467 ) .