فرزند خوانده

/farzandxAnde/

معنی انگلیسی:
foster child, adopted child

فرهنگ معین

( ~ . خا دِ ) [ په ] (اِمر. ) پسر یا دختری که انسان او را به فرزندی خود قبول می کند.

فرهنگ عمید

کسی که از سوی شخصی به جز پدر و مادر حقیقی خود به فرزندی پذیرفته شده است.

فرهنگستان زبان و ادب

{adoptee} [علوم سلامت] کسی که به فرزندخواندگی پذیرفته شده است

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] فرزندخوانده به کسی گویند که به فرزندی گرفته شده است.
فرزندخوانده به کسی گویند که دیگری (غیر از پدر و مادر واقعی) او را به فرزندی پذیرفته باشد.
احکام مرتبط
احکام آن به مناسبت در باب عتق و نیز در پاسخ به استفتائات آمده است.
فرزندخوانده در جاهلیت
در دوره جاهلی ( عصر قبل از بعثت ) مرسوم بود که برخی خانواده ها کودکانی از غیر خانواده خود را به عنوان فرزند خویش برمی گزیدند (= تَبَنّی) و تمامی حقوق یک فرزند بر پدرش ـ از قبیل ارث بردن از یکدیگر، حرمت زن پدر بر فرزند و زن پسر بر پدر ـ را برای او منظور می کردند.
فرزندخوانده در اسلام
...

[ویکی شیعه] فرزندخوانده کسی است که دیگری (غیر از پدر و مادر واقعی) او را به فرزندی پذیرفته باشد. فرزندخواندگی سابقه تاریخی دارد و قرآن به سابقه آن پیش از اسلام و نیز زمان نزول قرآن اشاره دارد. در عربستان، فرزندخواندگی بسیار رایج بود و پیامبر نیز فرزندخوانده ای به نام زید بن حارثه داشت. اعراب برای فرزندخوانده همان آثار و احکام فرزند واقعی را در نظر می گرفتند؛ مانند ارث بردن و محرمیت. قرآن برخی احکام مرسوم فرزندخواندگی را رد کرد.
فرزندخوانده کسی است که دیگری (غیر از پدر و مادر واقعی) او را به فرزندی پذیرفته باشد. بر اساس فرزندخواندگی، رابطه خاصی میان فرزندخوانده و پدرخوانده و مادرخوانده به وجود می آید در اصطلاح فقهی، فرزندخواندگی این است که شخص بر اساس ادعا و بدون دلیلی برای اثبات فرزندی، فرزند دیگری را فرزند واقعی خود بگیرد؛ چه این فرزند، نسبتش با والدینش ناشناخته باشد، مانند بچه سرراهی (لقیط) یا معلوم باشد، مانند یتیم.
فرزندخواندگی سابقه تاریخی نسبتاً طولانی دارد پیش از اسلام و در دوران جاهلیت و نیز در میان امت های پیشرفته آن روز مانند روم و فارس، و در ایران قبل از حمله اعراب و برقراری احکام اسلامیمرسوم بوده است. در عربستان پیش از اسلام، در میان قبایل مختلف، فرزندخواندگی یا تَبَنّی بسیار رواج داشت و فرزندخوانده را دُعی می نامیدند. همچنین فرزندخوانده از فرزندپذیر ارث می برد و نکاح با زوجه او بر پدرخوانده ممنوع بود.

اصطلاحات و ضرب المثل ها

{adoptee} [علوم سلامت] کسی که به فرزندخواندگی پذیرفته شده است

مترادف ها

fosterling (اسم)
بچه سر راهی، فرزند رضاعی، فرزند خوانده

stepson (اسم)
فرزند خوانده، ناپسری، پسر زن، پسر شوهر

stepchild (اسم)
فرزند خوانده، نافرزندی

godchild (اسم)
فرزند خوانده، بچه تعمیدی

فارسی به عربی

ابن الزوجة , فلیون

پیشنهاد کاربران

هر کس در قمر در عقرب بدنیا اومده باید بچه ای رو به سرپرستی و فرزندخواندگی بگیره
foster - child
نزاد ( nezad ) در لهجه کاشی به فرزند خوانده نزاد گفته می شود

بپرس