نه بهرام گوهرت و نه اورمزد
فرزدی و جاوید نبود فرزد.
بوشکور.
فروتر ز کیوان تو را اورمزدبه رخشانی لاله اندر فرزد.
بوشکور.
بفرمود تا رفت پیش اورمزدبدو گفت شد زرد روی فرزد.
فردوسی.
ورا پادشا نام کرد اورمزدکه سروی بد اندر میان فرزد.
فردوسی.
دوان شد به بالین شه اورمزدبه رخشانی لاله اندر فرزد.
فردوسی.
دو صد گونه گل بد میان فرزدفروزان چو شب در، ز چرخ اورمزد.
اسدی.
نشستند از آن پس میان فرزدهمی برگرفتند کار از میزد.
اسدی ( گرشاسب نامه ص 387 ).
رجوع به فرزه شود.