فردیناند هفتم. فِرْدینانْد (اسپانیا ۲) هفتم (۱۷۸۴ـ۱۸۳۳)(Ferdinand VII)
فِرْدینانْد هفتم
(مشهور به فردیناند محبوب). پادشاه اسپانیا (۱۸۰۸ـ۱۸۳۳). در دوران جنگ های ناپلئونی در فرانسه زندانی شد. به سبب حسادت به برادرش، که مورد علاقۀ والدین بود، برای به دست آوردن سلطنت تلاش کرد تا خود را تحت الحمایۀ ناپلئون قرار دهد. کارلوس پنجم، پدر فردیناند، از نیّت وی آگاه شد و او را دستگیر کرد، اما پس از چندی حکم آزادی اش را صادر کرد. زمانی که گودوئی، برادر فردیناند، به نیروهای فرانسه اجازه داد به خاک اسپانیا وارد شوند، کارلوس درپی شورش مردم سرنگون شد و سلطنت را به فردیناند واگذار کرد. ناپلئون پس از ورود به مادرید، فردیناند را احضار کرد و از وی خواست تا سلطنت را به پدرش بازگرداند. کارلوس نیز پس از بازپس گرفتن سلطنت آن را به ناپلئون واگذارد و ناپلئون برادر خود، ژوزف، را به پادشاهی اسپانیا منصوب کرد. مردم اسپانیا علیه اشغالگران فرانسوی قیام کردند و آزادی فردیناند را خواستار شدند که در فرانسه زندانی شده بود. در ۱۸۱۲، انقلابیون اسپانیا قانون اساسی کشور را تدوین کردند و ناپلئون بلافاصله فردیناند را آزاد کرد تا اجازه ندهد حکومت سلطنتی از میان برود. فردیناند به اسپانیا بازگشت و قدرت را به دست گرفت و با کمک نیروهای فرانسوی، که در ۱۸۲۳ به کمک وی شتافته بودند، آزادی خواهان را از کشور بیرون راند. در دوران زمامداری وی بیشتر مستعمرات اسپانیا در قارۀ امریکا به استقلال رسیدند. فردیناند، که از سه ازدواج صاحب فرزند نشده بود، برادرش دون کارلوس را به ولیعهدی منصوب کرد؛ اما از همسر چهارم خود صاحب فرزند دختری شد. پس از مرگ فردیناند، دختر خردسالش ملکۀ اسپانیا شد، اما درپی تلاش های دون کارلوس برای به دست آوردن سلطنت، اولین جنگ داخلی اسپانیا به راه افتاد.
فِرْدینانْد هفتم
(مشهور به فردیناند محبوب). پادشاه اسپانیا (۱۸۰۸ـ۱۸۳۳). در دوران جنگ های ناپلئونی در فرانسه زندانی شد. به سبب حسادت به برادرش، که مورد علاقۀ والدین بود، برای به دست آوردن سلطنت تلاش کرد تا خود را تحت الحمایۀ ناپلئون قرار دهد. کارلوس پنجم، پدر فردیناند، از نیّت وی آگاه شد و او را دستگیر کرد، اما پس از چندی حکم آزادی اش را صادر کرد. زمانی که گودوئی، برادر فردیناند، به نیروهای فرانسه اجازه داد به خاک اسپانیا وارد شوند، کارلوس درپی شورش مردم سرنگون شد و سلطنت را به فردیناند واگذار کرد. ناپلئون پس از ورود به مادرید، فردیناند را احضار کرد و از وی خواست تا سلطنت را به پدرش بازگرداند. کارلوس نیز پس از بازپس گرفتن سلطنت آن را به ناپلئون واگذارد و ناپلئون برادر خود، ژوزف، را به پادشاهی اسپانیا منصوب کرد. مردم اسپانیا علیه اشغالگران فرانسوی قیام کردند و آزادی فردیناند را خواستار شدند که در فرانسه زندانی شده بود. در ۱۸۱۲، انقلابیون اسپانیا قانون اساسی کشور را تدوین کردند و ناپلئون بلافاصله فردیناند را آزاد کرد تا اجازه ندهد حکومت سلطنتی از میان برود. فردیناند به اسپانیا بازگشت و قدرت را به دست گرفت و با کمک نیروهای فرانسوی، که در ۱۸۲۳ به کمک وی شتافته بودند، آزادی خواهان را از کشور بیرون راند. در دوران زمامداری وی بیشتر مستعمرات اسپانیا در قارۀ امریکا به استقلال رسیدند. فردیناند، که از سه ازدواج صاحب فرزند نشده بود، برادرش دون کارلوس را به ولیعهدی منصوب کرد؛ اما از همسر چهارم خود صاحب فرزند دختری شد. پس از مرگ فردیناند، دختر خردسالش ملکۀ اسپانیا شد، اما درپی تلاش های دون کارلوس برای به دست آوردن سلطنت، اولین جنگ داخلی اسپانیا به راه افتاد.