فردیت
/fardiyyat/
برابر پارسی: تَکینگی
معنی انگلیسی:
فرهنگ فارسی
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
فرهنگستان زبان و ادب
مترادف ها
شخصیت، فردیت، وجود فردی
شخصیت، خودپسندی، فردیت
فردیت، فاعلی بودن
شخصیت، فردیت، جوهر نفس
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
فردگرایی
تشخص
فردیت. ( فَ یّ ) ( مص جع. ) الف. یکتایی، یگانگی. ب. طاق بودن. ( منبع: فرهنگ فارسی معین )
توضیح:
طاق. . . .
|| مقابل جُفت. معرب است از تا و تای و بعقیده ٔ صاحب غیاث قاف در آخر آن افزوده اند یا صورت و تعریبی از تک است و در این معنی طاق نعل، لنگه کفش معنی دهد؛ ویقال طاق نعل. ( منتهی الارب ) . یکتا. ( مهذب الاسماء ) . فرد، طاقی بود. ( التفهیم ) . توّ. ته. لنگه. بی جفت. بی مانند. مقابل زوج. یگانه. تنها. اوحد. وِتر. وَتر. ( منتهی الارب ) . بی نظیر. فرید. وحید:
... [مشاهده متن کامل]
طاق با جفت هردوان جفتند
ز آنکه توحید نیست زیر بیان . ( ناصر خسرو )
. . .
( نقل از «طاق» در لغتنامۀ دهخدا )
توضیح:
طاق. . . .
|| مقابل جُفت. معرب است از تا و تای و بعقیده ٔ صاحب غیاث قاف در آخر آن افزوده اند یا صورت و تعریبی از تک است و در این معنی طاق نعل، لنگه کفش معنی دهد؛ ویقال طاق نعل. ( منتهی الارب ) . یکتا. ( مهذب الاسماء ) . فرد، طاقی بود. ( التفهیم ) . توّ. ته. لنگه. بی جفت. بی مانند. مقابل زوج. یگانه. تنها. اوحد. وِتر. وَتر. ( منتهی الارب ) . بی نظیر. فرید. وحید:
... [مشاهده متن کامل]
طاق با جفت هردوان جفتند
ز آنکه توحید نیست زیر بیان . ( ناصر خسرو )
. . .
( نقل از «طاق» در لغتنامۀ دهخدا )
فردیت ( Individuality ) ازجمله مفاهیمی است که در فلسفه دیلتای جایگاه ویژه ای دارد و شاید بتوان او را از جمله نخستین فیلسوفانی دانست که این مفهوم را به شکلی انضمامی به کار گرفت و با توجه به تاثیرپذیری اش از شلایرماخر و رویکرد او به علم هرمنوتیک این مفهوم در اندیشه دیلتای در بازفهمی متون تاریخی تعین یافت. او در علم هرمنوتیک بر خاص بودگی و فردیت تاریخی پدیده های اجتماعی تاکید دارد.
... [مشاهده متن کامل]
مهم ترین تمایز فلسفه دیلتای با بینش فلسفی مسلط در روزگار وی، توجه به فردیت یا روانشناسی افراد و ارزیابی هر پدیده در مسیر تاریخی آن بود.
البته همین رویکرد موجب شد تا بعدها در قرن بیستم باور دیلتای به نقش آفرینی روح مولف در متن نگرشی رمانتیک قلمداد شده مورد انتقاد قرار گیرد.
به عقیده دیلتای، روند مفاهمه در درجه اول مستلزم بازفهمی ابعاد روانی خالق متن و نزدیک شدن به تجربه درونی او از طریق برخورد همدلانه با محتوای متن یا ابژه است. به تعبیری فهم، درک فردیت دیگری است. دیلتای هدف هرمنوتیسین را از میان بردن فاصله زمانی و تاریخی میان او و مولف می دانست و شرط تحقق آن را پشت سر نهادن تمام پیشداوری های برآمده از زمان حاضر و رسیدن به افق اندیشه های مولف و رهایی از قید و بندهای تاریخ معاصر و تعصب و پیشداوری ها بیان می کرد.
دیلتای این فهم را، فهم همدلانه می نامید که متضمن فرافکنی ( اصل خود ) ، در ذهن دیگری ( یعنی آفریننده ) ، از رهگذر دریافت کلام فرهنگی، مصداق می یابد. دیلتای، این کلام فرهنگی را ذهن عینی می خواند و معتقد بود از طریق این کلام، می توان تجربه زیسته مولف را بازسازی کرد و با این تحلیل، هرمنوتیک، تبدیل به نوعی روانشناسی نظری و شهودی می شود که نه تنها معنای متن، بلکه خصوصیات آفریننده آن را نیز بررسی می کند.
سام محمودی سرابی/ sampuraziz@gmail. com
فردیت ( Individuality ) ازجمله مفاهیمی است که در فلسفه دیلتای جایگاه ویژه ای دارد و شاید بتوان او را از جمله نخستین فیلسوفانی دانست که این مفهوم را به شکلی انضمامی به کار گرفت و با توجه به تاثیرپذیری اش از شلایرماخر و رویکرد او به علم هرمنوتیک این مفهوم در اندیشه دیلتای در بازفهمی متون تاریخی تعین یافت. او در علم هرمنوتیک بر خاص بودگی و فردیت تاریخی پدیده های اجتماعی تاکید دارد.
مهم ترین تمایز فلسفه دیلتای با بینش فلسفی مسلط در روزگار وی، توجه به فردیت یا روانشناسی افراد و ارزیابی هر پدیده در مسیر تاریخی آن بود.
البته همین رویکرد موجب شد تا بعدها در قرن بیستم باور دیلتای به نقش آفرینی روح مولف در متن نگرشی رمانتیک قلمداد شده مورد انتقاد قرار گیرد.
به عقیده دیلتای، روند مفاهمه در درجه اول مستلزم بازفهمی ابعاد روانی خالق متن و نزدیک شدن به تجربه درونی او از طریق برخورد همدلانه با محتوای متن یا ابژه است. به تعبیری فهم، درک فردیت دیگری است. دیلتای هدف هرمنوتیسین را از میان بردن فاصله زمانی و تاریخی میان او و مولف می دانست و شرط تحقق آن را پشت سر نهادن تمام پیشداوری های برآمده از زمان حاضر و رسیدن به افق اندیشه های مولف و رهایی از قید و بندهای تاریخ معاصر و تعصب و پیشداوری ها بیان می کرد.
دیلتای این فهم را، فهم همدلانه می نامید که متضمن فرافکنی ( اصل خود ) ، در ذهن دیگری ( یعنی آفریننده ) ، از رهگذر دریافت کلام فرهنگی، مصداق می یابد. دیلتای، این کلام فرهنگی را ذهن عینی می خواند و معتقد بود از طریق این کلام، می توان تجربه زیسته مولف را بازسازی کرد و با این تحلیل، هرمنوتیک، تبدیل به نوعی روانشناسی نظری و شهودی می شود که نه تنها معنای متن، بلکه خصوصیات آفریننده آن را نیز بررسی می کند.
... [مشاهده متن کامل]
مهم ترین تمایز فلسفه دیلتای با بینش فلسفی مسلط در روزگار وی، توجه به فردیت یا روانشناسی افراد و ارزیابی هر پدیده در مسیر تاریخی آن بود.
البته همین رویکرد موجب شد تا بعدها در قرن بیستم باور دیلتای به نقش آفرینی روح مولف در متن نگرشی رمانتیک قلمداد شده مورد انتقاد قرار گیرد.
به عقیده دیلتای، روند مفاهمه در درجه اول مستلزم بازفهمی ابعاد روانی خالق متن و نزدیک شدن به تجربه درونی او از طریق برخورد همدلانه با محتوای متن یا ابژه است. به تعبیری فهم، درک فردیت دیگری است. دیلتای هدف هرمنوتیسین را از میان بردن فاصله زمانی و تاریخی میان او و مولف می دانست و شرط تحقق آن را پشت سر نهادن تمام پیشداوری های برآمده از زمان حاضر و رسیدن به افق اندیشه های مولف و رهایی از قید و بندهای تاریخ معاصر و تعصب و پیشداوری ها بیان می کرد.
دیلتای این فهم را، فهم همدلانه می نامید که متضمن فرافکنی ( اصل خود ) ، در ذهن دیگری ( یعنی آفریننده ) ، از رهگذر دریافت کلام فرهنگی، مصداق می یابد. دیلتای، این کلام فرهنگی را ذهن عینی می خواند و معتقد بود از طریق این کلام، می توان تجربه زیسته مولف را بازسازی کرد و با این تحلیل، هرمنوتیک، تبدیل به نوعی روانشناسی نظری و شهودی می شود که نه تنها معنای متن، بلکه خصوصیات آفریننده آن را نیز بررسی می کند.
سام محمودی سرابی/ sampuraziz@gmail. com
فردیت ( Individuality ) ازجمله مفاهیمی است که در فلسفه دیلتای جایگاه ویژه ای دارد و شاید بتوان او را از جمله نخستین فیلسوفانی دانست که این مفهوم را به شکلی انضمامی به کار گرفت و با توجه به تاثیرپذیری اش از شلایرماخر و رویکرد او به علم هرمنوتیک این مفهوم در اندیشه دیلتای در بازفهمی متون تاریخی تعین یافت. او در علم هرمنوتیک بر خاص بودگی و فردیت تاریخی پدیده های اجتماعی تاکید دارد.
مهم ترین تمایز فلسفه دیلتای با بینش فلسفی مسلط در روزگار وی، توجه به فردیت یا روانشناسی افراد و ارزیابی هر پدیده در مسیر تاریخی آن بود.
البته همین رویکرد موجب شد تا بعدها در قرن بیستم باور دیلتای به نقش آفرینی روح مولف در متن نگرشی رمانتیک قلمداد شده مورد انتقاد قرار گیرد.
به عقیده دیلتای، روند مفاهمه در درجه اول مستلزم بازفهمی ابعاد روانی خالق متن و نزدیک شدن به تجربه درونی او از طریق برخورد همدلانه با محتوای متن یا ابژه است. به تعبیری فهم، درک فردیت دیگری است. دیلتای هدف هرمنوتیسین را از میان بردن فاصله زمانی و تاریخی میان او و مولف می دانست و شرط تحقق آن را پشت سر نهادن تمام پیشداوری های برآمده از زمان حاضر و رسیدن به افق اندیشه های مولف و رهایی از قید و بندهای تاریخ معاصر و تعصب و پیشداوری ها بیان می کرد.
دیلتای این فهم را، فهم همدلانه می نامید که متضمن فرافکنی ( اصل خود ) ، در ذهن دیگری ( یعنی آفریننده ) ، از رهگذر دریافت کلام فرهنگی، مصداق می یابد. دیلتای، این کلام فرهنگی را ذهن عینی می خواند و معتقد بود از طریق این کلام، می توان تجربه زیسته مولف را بازسازی کرد و با این تحلیل، هرمنوتیک، تبدیل به نوعی روانشناسی نظری و شهودی می شود که نه تنها معنای متن، بلکه خصوصیات آفریننده آن را نیز بررسی می کند.