فردار


مترادف فردار: پرتاب، فرفری، مجعد

متضاد فردار: شلال، لخت

معنی انگلیسی:
incumbent

لغت نامه دهخدا

فردار. [ ف َ ] ( اِ ) اصحاب احکام و زائجه ، برای مولود از اول تا آخر عمر دوره ها و تقسیماتی قائلند که هر یک ازآن ادوار و تقاسیم را به کوکبی نسبت کنند، مثلاً از لحظه تولد تا چهارسالگی را منسوب به قمر کنند و آن مدت را فردار قمر گویند. این تقسیم بر طبق عقیده ایرانیان قدیم است. عمر آدمی بنابر شماره کواکب سبعه هفت فردار دارد. ( از یادداشتهای مؤلف ). مردم به تدبیر خداوند فردار بود آن سالها که او راست. چون تمام شوند به دیگر تدبیر اندرآید که از پس اوست و هر مولودی که به روز بود ابتدا از آفتاب کنند و هر مولودی که به شب بود ابتدا از قمر کنند و ترتیب خداوندان فردار به فلکهای کواکب است از برسوی و فروسوی. و هر فرداری سالهای او میان هفت ستاره بخشیده است. و نخستین بخشش خداوند آن فردار را بود خالص. و دوم بخشش هم اوراست ولیکن به انبازی آن ستاره که زیر فلک اوست. ( التفهیم چ همایی ص 366 ). پردار. ( حاشیه همان کتاب ).

فرهنگ فارسی

اصحاب احکام و زائجه برای مولود از اول تا آخر عمر دوره ها و تقسیماتی قائلند که هر یک از آن ادوار و تقاسیم را به کوکبی نسبت کنند .

مترادف ها

frizzy (صفت)
چین دار، مجعد، فرفری، حاشیه دار، فردار

frizzly (صفت)
چین دار، مجعد، فرفری، حاشیه دار، فردار

پیشنهاد کاربران

دارنده شکوه و قدرت ایزدی
نور و آتش ایزدی
مثالی که برای فردار آورده شده اشتباه است: <<مثلاً از="" لحظه="" ٔ="" تولد="" تا="" چهارسالگی="" را="" منسوب="" به="" قمر="" کنند="" و="" آن="" مدت="" را="" فردار="" قمر="" گویند.="">>
سالهای مثال زده شده، سالهای تربیت کواکب است، نه سالهای فردارات.

بپرس