فرخو کردن. [ ف َ خ َ / خُو ک َ دَ ] ( مص مرکب ) هرس کردن. ( یادداشت به خط مؤلف ) : مر کشت را خود افکن نیرو رز را به دست خود کن فرخو.لبیبی.رجوع به فرخو و پرخو شود.