فرخه

لغت نامه دهخدا

( فرخة ) فرخة. [ ف َ خ َ ] ( ع اِ ) سنان پهن. ( منتهی الارب ). سنان عریض. ( اقرب الموارد ). || مؤنث فَرْخ. ج ، فِراخ. ( اقرب الموارد ).

فرهنگ فارسی

سنان پهن . سنان عریض

پیشنهاد کاربران

فرخه در زبان پارسی به معنای رقص و دست افشانی میباشد
در میان ایرانیان باستان ( زرتشتیان ) رقصی میباشد بنام فرخه که با نوای دف و چنگ همراه هست
در گذشته های دور آنرا فرخه گیتی نیز مینامیدند البته اکنون دراویش قونیه آنرا بنام رقص سماع مولانا مینامند و از آن در مراسم عرفانی خود استفاده مینمایند !!!
...
[مشاهده متن کامل]

بپرس