فرخندگی

/farxondegi/

مترادف فرخندگی: تبرک، تیمن، مبارکی، میمنت، یمن

متضاد فرخندگی: نحوست

معنی انگلیسی:
beatitude, auspiciousness

لغت نامه دهخدا

فرخندگی. [ ف َ خ ُ دَ / دِ ] ( حامص ) یمن. میمنت. فرخی. مبارکی. خجستگی. ( یادداشت به خط مؤلف ). خجستگی و میمونی. ( آنندراج ) :
بزرگی و شاهی و فرخندگی
توانایی و فر و زیبندگی.
دقیقی.
به فرخندگی شاه فیروزبخت
یکی روز برشد به فیروزه تخت.
نظامی.

فرهنگ فارسی

خجستگی مبارکی میمنت خوش اقبالی یمن .

فرهنگ عمید

میمنت، سعادت، خجستگی.

پیشنهاد کاربران

بپرس