فرخندگی. [ ف َ خ ُ دَ / دِ ] ( حامص ) یمن. میمنت. فرخی. مبارکی. خجستگی. ( یادداشت به خط مؤلف ). خجستگی و میمونی. ( آنندراج ) : بزرگی و شاهی و فرخندگی توانایی و فر و زیبندگی.دقیقی.به فرخندگی شاه فیروزبخت یکی روز برشد به فیروزه تخت.نظامی.