فرجد

لغت نامه دهخدا

فرجد. [ ف َ ج َ ] ( اِ ) جد اعلی. ( یادداشت به خط مؤلف ). پدر جد را گویند که پدر سوم است ، خواه مادری باشد، خواه پدری. ( برهان ) :
نور جد از جبهه او تافته
فر جد از فرجد خود یافته.
ناصرخسرو.
داشته فرجدش دهی روزی
در سر این فضول دهقانی.
سنائی.

فرهنگ عمید

پدرجد، جد اعلا، نیای بزرگ.

پیشنهاد کاربران

بپرس