فرایند باورسازی

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] فرآیند باورسازی. ویژگی مهم انسان ها این است که درباره خود و جهان پیرامون خود باورهایی دارند و در شرایطی خاص این باورها را تغییر می دهند؛ به عبارت دیگر، از میان موجودات زنده، تنها آدمی این توانایی را دارد که باورهایی را بسازد و یا آنها را تغییر دهد. این بعد از آدمی که به قوای معرفتی او مربوط می شود، گاهی «فرآیند باورسازی» و «فرآیند تنظیم باور» نامیده شده است. دراین نوشته به این پرسش اساسی می پردازیم که آیا آدمیان به شیوه خاصی باور می سازند و یا باورهای خود را تنظیم می کنند؟ آیا این دو فرآیند بر مبانی خاصی استوار هستند و از منطق خاصی پیروی می کنند؟
پرسش هایی از این دست به مسئله عقلانیت مربوط می شود؛ یکی از وظایف معرفت شناسی معاصر، تحلیل این اصطلاح و بحث از شرایط تحقق آن است. پیش از ورود به بحث، توجه بدین نکته ضروری است که اصطلاح عقلانیت و نیز گاهی معقولیت، در موارد مختلف به کار می روند که نباید آنها را با یکدیگر خلط کرد.. ۱ عقلانیت گاهی وصف باورها واقع می شود؛ برای مثال می گوییم، باور P معقول است.. ۲ افعال و رفتار نیز گاهی موصوف عقلانیت واقع می شوند و در مواردی می گوییم، رفتار x رفتار معقولی است.. ۳ گاهی هم ارزش ها به عقلانیت متصف می شوند و می گوییم، این یا آن ارزش، معقول است.سه کاربرد فوق نشان می دهد که «عقلانیت» در زمینه های متفاوت به کار می رود و هر یک از این سه کاربرد، عنوانی خاص دارد؛ فلاسفه در زمینه ارزیابی باورها و یا حتی گزاره ها و یا تصمیمات، از تعبیر «عقلانیت نظری» استفاده می کنند؛ عقلانیت نظری یعنی به چه اموری باید باور داشته باشیم.در مقابل، «عقلانیت عملی» به حوزه رفتارها مربوط می شود و به این مسئله می پردازد که چه رفتارهایی را باید انجام دهیم و بالاخره «عقلانیت ارزش شناختی» به این مسئله می پردازد که باید برای چه چیزهایی ارزش قائل شویم.
پرسش های حوزه عقلانیت
برخی از فلاسفه ادعا می کنند که مسائل مربوط به ارزش ها و تمایلات بیرون از حوزه عقلانیت قرار دارند؛ برخی دیگر نیز این امور را داخل در حوزه عقلانیت می دانند، ولی معرفت شناسی با کاربرد اول عقلانیت سر و کار دارد. بررسی معقولیت باورها یا گزاره ها از مباحث کلیدی معرفت شناسی است؛ پرسش های عمده ای که در این زمینه مطرح می شود عبارت است از:۱. عقلانیت چیست و یک باور یا یک گزاره تحت چه شرایطی معقول به حساب می آید؟۲. عقلانیت چه مدل هایی دارد و چه تقریرهای فلسفی ای از آن در کار است؟۳. آیا عقلانیت در همه زمینه ها به یک معناست؟ آیا مفهوم واحدی از عقلانیت در همه زمینه ها در کار نیست؟
مفهوم عقلانیت
مقصود از بحث در عقلانیت، مفهوم خاصی از آن است که «عقلانیت هنجاری» نام دارد و باید آن را از عقلانیت به معنای نوعی جدا کرد. ارسطو برای اولین بار انسان را به عنوان «حیوان عاقل» تعریف کرد. مسلمانان هم این تعریف را به «حیوان ناطق» ترجمه کردند. منظور ارسطو این بود که از میان حیوانات، تنها انسان از موهبت عقل و قوه عقل برخوردار است و فلاسفه مسلمان نیز بالاترین تجلی قوه عاقله را در ویژگی ناطق بودن او دانسته اند، زیرا تنها موجودی که عاقل است، می تواند ناطق باشد. تعاریف بسیار متفاوتی از انسان ارائه شده است، ولی تعریف ارسطو به نوع خاصی از عقلانیت اشاره دارد. منظور از این نوع عقلانیت، توانایی ای است که در نوع انسان منحصر است. «عاقل بودن» ویژگی خاص انسان است.فلسدال، از فلاسفه بنام، بر عقلانیت ارسطویی به معنای فوق، خرده گرفته است؛ به نظر او، تعریف ارسطو خلاف واقعیات موجود است و افراد بشر معمولاً عاقلانه فکر نمی کنند و یا رفتاری معقول ندارند.بی تردید چنین تفسیری از سخن ارسطو نادرست است؛ برای روشن شدن این مطلب باید توجه داشت که عقلانیت گاهی در مقابل ناعقلانیت به کار می رود و گاهی هم در مقابل ضد عقلانیت. این دو کاربرد با هم متفاوت اند و خلط آنها به مغالطه می انجامد.پیش تر گفتیم که وصف عقلانیت را می توانیم به رفتارها و باورها نسبت دهیم، ولی نمی توانیم عقلانیت را به اشیای خارجی، مثلاً درخت یا میز نسبت دهیم. پاسخ این مسئله آشکار است؛ اشیای خارجی قابلیت و شأنیت موصوف شدن به عقلانیت را ندارند؛ به عبارت دیگر، باور و رفتار بر خلاف اشیای خارجی، شانیت موصوف شدن به عقلانیت را دارند؛ این سخن بدین معناست که رفتارها و باورهای خاص می توانند معقول و یا غیرمعقول باشند، ولی اشیای خارجی، قابلیت معقول و یا غیرمعقول بودن را ندارند.در چنین شرایطی ما عقلانیت را در مقابل «ضد عقلانیت» به کار می بریم. ضد عقلانیت زمانی به کار می رود که قابلیت اتصاف به عقلانیت را ندارند و بیرون از حوزه عقلانیت قرار می گیرند و عقلانیت به این معنا، در مواردی است که قابلیت اتصاف به عقلانیت را دارد و پرسش از عقلانیت در آنها مطرح می شود.عقلانیت به این معنا را می توانیم عقلانیت به معنای وسیع در نظر بگیریم، زیرا مسئله عقلانیت در قلمروی این موارد مطرح می شود. اما در درون این قلمرو، برخی از موارد، ملاک های عقلانیت را دارا هستند؛ یعنی علاوه بر اینکه شانیت عقلانیت را دارند، بلکه بالفعل هم ملاک های عقلانیت را دارا هستند و برخی دیگر، این ملاک ها را ندارند.در این بافت اخیر، عقلانیت به معنای خاصی به کار می رود و تنها برخی از موارد عقلانیت به معنای قبلی را در بر می گیرد و در مقابل «ناعقلانیت» قرار می گیرد.عقلانیت (به معنای وسیع)عقلانیت (به معنای خاص)نا عقلانیتضد عقلانیتارسطو هم این بود که انسان موجودی است که شانیت اتصاف به عقلانیت را دارد؛ یعنی رفتارها و باورهایشان قابلیت معقول شدن را دارند. عقلانیت به معنای وسیع در مورد آدمیان به کار می رود، نه اینکه همه باورها و رفتارهای آدمیان معقول است؛ انسان بدین معنا عاقل است که توانایی به کارگیری عقل را دارد، نه اینکه در هر موردی عقل خود را درست به کار می گیرد.
اقسام عقلانیت
...

پیشنهاد کاربران

بپرس