فراید
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
جمع فرید و فریده ۱ - یگانه ها مفردات ۲ - اشیائ نفیس ۳ - عبارتست از ایراد کلمه ای که قایم مقام دانه گوهر واسطه گردن بند باشد و چنین دانه باید که در یتیم بود و ایراد چنین کلمه ای دلالت کند بر بلندی و عظمت و فصاحت کلام : و فراید قلاید رشید الدین و طواط که گوش و گردن آفاق بدان متحلی است ....
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. [جمعِ فریدَة] = فریده
پیشنهاد کاربران
جِ فرید و فریده، هر چیز یگانه و منحصر به فرد.
جمع فرید