فراگیر

/farAgir/

مترادف فراگیر: جامع، جهان شمول، عام، پرشمول، کلی

معنی انگلیسی:
coronary, ambient, comprehensive, exhaustive, extensive, far-reaching, general, pandemic, pervasive, roundabout, sweeping, wall-to-wall

دانشنامه آزاد فارسی

فراگیر (systemic)
در پزشکی، پدیده ای مرتبط با همۀ بدن یا حالتی که همۀ بدن را درگیر کند. بیماری فراگیر نوعی بیماری است که علایم آن در همۀ بدن دیده می شود. برعکس، بیماری موضعی، مثل التهاب ملتحمه، به قسمتی از بدن محدود است.

مترادف ها

pervasive (صفت)
فراگیرنده، نافذ، فراگیر

universal (صفت)
جامع، عمومی، همگانی، عالمگیر، جهانی، کلی، فراگیر، مشتق از دنیا

پیشنهاد کاربران

فراگیر : فراگیرنده که دارای معانی ذیل است:
۱ - شامل ، جامع ، دربردارنده ، دربرگیرنده مانند : وضع فراگیر : وضع شامل و جامع
۲ - تحت فراگیری ، تحت یادگیری ، تحت آموزش یادگیرنده مانند : نیروی فرا گیر : نیروی تحت یادگیری و آموزش
Broad , inclusive
گسترده، وسیع، جامع و کامل، چندمنظوره، چندوجهی، چندگانه، چندبُعدی، سراسری، همه گیر، کلی، عمومی، پرمخاطب، محبوب
Widespread
سجاد درست میگه؛
در علوم اجتماعی به معناى "یادگیرنده" و " آموزنده"
گسترده
همه گیر
همه گیر
همه جانبه
وسیع الطیف
دانش آموز
overarching
All - embracing
سرتاسری
سراسری
سرتاسر
جامع، وسیع، گسترده، بزرگ.
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٦)

بپرس