فراگرد

/farAgard/

معنی انگلیسی:
derivation

لغت نامه دهخدا

فراگرد. [ ف َ گ َ ] ( اِخ ) دریای بزرگی که بر گرد عالم میگردد و به جهت احاطه بر دور کره خاک به عربی آن رامحیط گویند و مملکت چین قریب به آن دریاست. ( انجمن آرا ). منظور مؤلف انجمن آرا روشن نیست و این نام درمأخذ دیگری دیده نشد. گمان میرود که این مطالب مبتنی بر بی خبری مؤلف مزبور از جغرافیای عالم است و وی اقیانوس هند را محیط بر خشکی های عالم دانسته است.

فرهنگ فارسی

دریای بزرگی که بر گرد عالم می گردد و به جهت احاطه بر دور کره خاک به عربی آن را محیط گویند .

فرهنگستان زبان و ادب

{roamer} [مهندسی مخابرات] شخصی که از محدودۀ اشتراک خود خارج شود و از خدمات تلفن همراه شبکه ای دیگر استفاده کند

مترادف ها

process (اسم)
عمل، سیر، روند، جریان عمل، فرایند، مراحل مختلف چیزی، پیشرفت تدریجی ومداوم، دوره عمل، فرا گرد

فارسی به عربی

عملیة

پیشنهاد کاربران

�فراگِرد�، واژه ای مناسب برای ترجمه محیط در زبان عربی است و منظور فضای مشخص است که گرد و پیرامون اشیا را دربر گرفته است و آن را احاطه کرده است.
روند
فرایند حالتی دو جانبه دارد؛ به عبارت دیگر، فرق فرآیند با فراگرد این است که در فرایند، فقط یک فرستنده و یک گیرنده وجود دارد و پیام یا هر چیزدیگری از طرف فرستنده به گیرنده می رسد و دیگر ادامه نمی یابد. ولی در فراگرد، پیام یا هر چیز دیگر از طرف فرستنده به گیرنده می رسد و گیرنده دوباره پیامی را در جواب فرستنده می فرستد.
...
[مشاهده متن کامل]

بنابراین فراگرد اعم از فرآیند است و معنای وسیع تری نسبت به فرآیند دارد.

فراگرد عبارت از جریان عمل و یا طریقه انجام دادن کاری را گویند که در انگلیسی process داریم

فَراگرد. ا. فَراشُد، فَرایند، فَراروند، روند، روانه، رویداد، پویش، عمل، جریان، مرحله، شیوه. مترادفِ این واژه در زبان انگلیسی Process می باشد که سرچشمهٌ آن واژهٌ باستانی و جدیدِ فرانسویِ Procès است که خود بر گرفته شده است از کلمهٌ لاتینیِ Processus.
...
[مشاهده متن کامل]

ب. ( مخابرات ) شخصی که از محدودهٌ اشتراک خود خارج شود و از خدمات تلفنِ همراه ( "موبایل" ) شبکه ای دیگر استفاده کند. مترادفِ این واژه در زبان انگلیسی Roamer می باشد.

فَراگَرد -
فرا ( پیشوند ) ، گرد ( مصدر گشتن یا گردیدن ) - واژه ای مشتق -
روند، رویداد، سیاق، اسلوب، نَسَق، روش، شیوه، مِنوال، نَمَط،
رِوال، طریقه، نَحو، طرز - مراحل کار، جریان، فرایند ( Process ) -
رویکرد، بینش، نگرش، رهیافت! - نوع، هنجار

بپرس