فراو. [ ف َ ] ( اِخ ) رباطی است [ به ناحیت دیلمان ] بر سرحد میان خراسان و دهستان بر کران بیابان نهاده و ثغر است بر روی غور و اندر رباط یک چشمه آب است چندانک خورد را به کار شود و ایشان را هیچ کشت و برز نیست و غله از حدود نسا و دهستان آرند. ( حدود العالم چ دانشگاه ص 144 ). رجوع به فراور و فراوه شود.
فرهنگ فارسی
شهرکی بوده در خراسان قدیم میان نسا و دهستان و خوارزم که گاهی آنرا از اعمال نسا دانسته اند و گاه از اعمال دهستان . توضیح مینورسکی گوید فراوا و فراوه همان [ قزل اروت ] امروزین است که راه آهن ماورائ خزر از آن می گذرد . منسوب بدان [ فراوی ] است .