فرانی. [ف َ ] ( ع اِ ) ج ِ فُرْنی . ( یادداشت به خط مؤلف ). نانهای کلیچه گرد و بزرگ. ( ناظم الاطباء ) : نان داری اندر انبان ده گونه باستانی چه قرص و چه میانه چه پهن و چه فرانی.
لامعی.
رجوع به فرنی شود. فرانی. [ ف َ ] ( ص نسبی ) منسوب به فران که بطنی است از قضاعه. ( سمعانی ). رجوع به فران شود.
فرهنگ فارسی
نان کلیچه گرد و بزرگ جمع : فرانی . منسوب به فران که بطنی است از قضاعه .