فرانسیسکن

لغت نامه دهخدا

فرانسیسکن.[ فْرا / ف ِ ک َ ] ( اِخ ) فردی که از عقاید مذهبی سن فرانسیس پیروی کند. ( از دیکسیونر انگلیسی آکسفورد ). سن فرانسیس در سال 1209 م. یعنی بیست سال پیش از مرگ خود از ثروت و تجمل زندگانی پدری دست کشید و با مشتی فقیر و پابرهنه به سیر و سیاحت و تبلیغ عقاید مسیح پرداخت. اندک اندک پیروان او دارای سازمانی شدند و مأموریت تبلیغی آنها گسترش یافت. فرانسیسکن ها لباسهای بلند و کهنه میپوشیدند و طنابی را به جای کمربند به کار می بردند و در سراسر اروپا به سیر و تبلیغ راه می سپردند و بی اینکه در فکر فردای خود باشند با عشق به مسیح از شهری به شهر دیگر میرفتند و مردم را به سوی زندگی دینی عمیق تری میخواندند. سن فرانسیس دوست نداشت که فرانسیسکن ها ثروت یا قدرتی داشته باشند، زیرا می ترسید که مبادا آنها پیروی مکتب مسیح را فراموش کنند. اما پس از مرگش این اصل از یاد رفت و در بسیاری از شهرها از جمله در زادگاه او کلیساهای باشکوه این فرقه ساخته شد. ( از تاریخ جهان تألیف اما پتر اسمیث ص 220 ). فرانسیسکن جمعیتی رهبانی است که آن را در سال 1210 م. سن فرانسیس پایه گذاری کرد و امروز در مشرق هم معابد و آثار آنها به چشم میخورد. رهبانان این مکتب نگهبانان زمینهای مقدس اند. ( از اعلام المنجد ). رجوع به فرانسیس ( سن... ) شود.

پیشنهاد کاربران

بپرس