فرانسوی
/farAnsavi/
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
( صفت ) منسوب به فرانسه ۱ - از مردم فرانسه ۲ - زبان مردم فرانسه ٠
فرهنگ عمید
۲. تهیه شده در فرانسه: عطرهای فرانسوی.
۳. (اسم ) زبانی از خانوادۀ زبان های هندواروپایی که در فرانسه و بلژیک رایج است.
۴. مربوط به فرانسه.
دانشنامه آزاد فارسی
فَرانسَوی (French)
بومیان و شهروندان کشور فرانسه، کسانی با تبار و ریشۀ فرهنگی فرانسوی، یا کسانی که زبان اولشان فرانسوی است. زبان فرانسوی یکی از زبان های رومیایی به شمار می رود. در کشور فرانسه اقلیت های اجتماعی ـ زبانی متعددی نیز وجود دارند که به زبان های کاتالونیایی، برتونی، فلاندری، آلمانی، کرسی و باسکی سخن می گویند.
بومیان و شهروندان کشور فرانسه، کسانی با تبار و ریشۀ فرهنگی فرانسوی، یا کسانی که زبان اولشان فرانسوی است. زبان فرانسوی یکی از زبان های رومیایی به شمار می رود. در کشور فرانسه اقلیت های اجتماعی ـ زبانی متعددی نیز وجود دارند که به زبان های کاتالونیایی، برتونی، فلاندری، آلمانی، کرسی و باسکی سخن می گویند.
wikijoo: فرانسوی
مترادف ها
فرانسوی
فرانسوی، اهل کشور باستانی گل
فرانسوی
فرانسوی
فرانسوی
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
فرانکی، فرانسیک