فراط
لغت نامه دهخدا
فراط. [ ف ُرْ را ] ( ع ص ، اِ ) ج ِفارط. ( اقرب الموارد ). رجوع به فارط و فوارط شود.
فرهنگ فارسی
پیشنهاد کاربران
کنایه از زیاده خواهی است
افرادیکه در آب برداشتن از چاه بر دیگران پیشی می گیرند طمع کرده و راه دریا پیش گرفته اند
به دربند آن ناحیت راه یافت
به فراط ها سوی دریا شتافت
✏ نظامی
افرادیکه در آب برداشتن از چاه بر دیگران پیشی می گیرند طمع کرده و راه دریا پیش گرفته اند
به دربند آن ناحیت راه یافت
به فراط ها سوی دریا شتافت
✏ نظامی
عمل مالیدن آلت جنسی در همجنسگرایان