فرازی


معنی انگلیسی:
altitude, height, high, high-ness, up

لغت نامه دهخدا

فرازی. [ ف َ ] ( حامص ، اِ ) بلندی. سربالائی :
بدو گفت کای ریمن پرفریب
مگر کز فرازی ندیدی نشیب.
فردوسی.
باز باید شدن از شر به سوی خیر به طبع
کز فرازی سوی پستی چو به طبع آمده باز .
ناصرخسرو ( دیوان چ تقوی ص 202 ).
رجوع به فراز شود.

فرهنگ فارسی

بلندی سربالایی .

فرهنگ معین

(فَ ) (حامص . ) بلندی ، سربالایی .

مترادف ها

ascending (صفت)
صعودی، بالا رونده، صعود کننده، فراز پذیر، فرازی، صاعد، متصاعد

پیشنهاد کاربران

بپرس