فرازانیدن. [ ف َ دَ ]( مص ) فراختن آتش. ( یادداشت بخط مؤلف ) : بگوی تا بفروزند و برفرازانندبدو بسوزان دی را صحیفه اعمال.منجیک ترمذی.رجوع به فراختن و فراز شود. || بالا بردن. رجوع به فرازیدن شود.
۱. افراختن، بالا بردن.۲. روشن کردن آتش، شعله ور ساختن: بگوی تا بفروزند و برفرازانند / بدو بسوزان دی را صحیفهٴ اعمال (منجیک: شاعران بی دیوان: ۲۴۰ ).