فرازداشتن. [ ف َ ت َ ] ( مص مرکب ) پیش آوردن. نزدیک ساختن. پائین آوردن : گر ستوهی ز قال حدثناسر به سرّ خدای دار فراز.ناصرخسرو.|| در برابر چیزی نگه داشتن : ماهی از دریا برآوردی و به آفتاب چشمه فرازداشتی تا بریان شدی و بخوردی. ( ترجمه تاریخ طبری ). رجوع به فراز شود.