فراخ شلوار

لغت نامه دهخدا

فراخ شلوار. [ ف َ ش َل ْ ] ( ص مرکب ) تن پرور. کاهل. ( یادداشت بخط مؤلف ). نظیر آن در تداول عام : گیوه گشاد. ( امثال و حکم ) : در همه عراق توان گفت مردی لشکری چنانکه به کار آید، نیست. هستند گروهی کیائی و فراخ شلوار. ( تاریخ بیهقی ).

فرهنگ فارسی

( صفت ) ۱ - آنکه پاچه های شلوارش گشاد باشد ۲ - تن پرور کاهل .

فرهنگ معین

( ~ . شَ ) (ص مر. ) ۱ - کسی که شلوار گشاد دارد. ۲ - کنایه از: تنبل ، تن پرور.

فرهنگ عمید

۱. ویژگی آن که شلوار گشاد دارد.
۲. [مجاز] تنبل، تن پرور.

پیشنهاد کاربران

بپرس