دیکشنری
مترجم
بپرس
فراخ دهان
دنبال کنید
لغت نامه دهخدا
فراخ دهان. [ ف َ دَ ] ( ص مرکب ) فراخ دهن. رجوع به فراخ دهن شود.
فرهنگ فارسی
آنکه دارای دهنی گشاد باشد ۲ - پرگوی و بیهوده گو پوچ گو هرزهچانه
فرهنگ عمید
۱. آن که دهان گشاد دارد.
۲. [مجاز] پرگو، بیهوده گو.
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید
+ عکس و لینک
بپرس
سوالت رو اینجا بپرس
همه سوال ها