فراحی

لغت نامه دهخدا

فراحی. [ ف ُ حا ] ( ع ص ، اِ ) مانند سُکاری ̍، ج ِ فَرْحان بمعنی شادان. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). ج ِ فَرْحان. ( اقرب الموارد ). رجوع به فَرْحان شود.

فرهنگ فارسی

مانند سکاری . جمع : فرحان به معنی شادان .

پیشنهاد کاربران

فراحی نام اقوامی اصیل پارسی است که خواستگاه و زادگاه آنها در نزدیکی شیراز و ساکنین اصلی تاریخی در تخت مادر سلیمان یا قصر ابونصر یا همان زادگاه اصلی زرتشت می باشند. قومی فرهیخته اهل ادب واز تیره زرتشت و
...
[مشاهده متن کامل]
هخامنشیان می باشند و جزو اولین گروهی از ایرانیان هستند که پس از ورود اسلام به ایران به دلیل آشنایی با ادبیات و علم و دانش به اسلام گرویدند.

فراحی فامیل قومی قدیمی و اصیل در منطقه تخت سلیمان یا قصر ابونصر در استان فارس و شرق شیراز فعلی می باشد. اکثر ساکنین اصیل این منطقه دارای فامیل فراحی می باشند که گاهی اوقات با پسوند قصر یا قصر ابونصر هم
...
[مشاهده متن کامل]
همراه است. قصر ابونصر به قصر تیرازیس یا شیرازیس نیز معروف بوده و بعد از تشکیل شهر شیراز در مکانفعلی ، نام شیراز از آن برگرفته شده است. جهت جستجویبیشتر میتوانید قصر ابونصر یا تخت سلیمان یا قصر تیرازیس را جستجو کنید.

بپرس