فرا چنگ اوردن

لغت نامه دهخدا

( فرا چنگ آوردن ) فرا چنگ آوردن. [ ف َ چ َ وَ دَ ] ( مص مرکب ) در چنگ آوردن. ( از آنندراج ). به چنگ آوردن :
گر باشد چون شراره در سنگ
چون آهنش آورم فرا چنگ.
نظامی.
بگفتا گر کسیش آرد فرا چنگ
بگفت آهن خورد ور خود بود سنگ.
نظامی.
رجوع به فرا شود.

فرهنگ فارسی

( فرا چنگ آوردن ) در چنگ آوردن . به چنگ آوردن

پیشنهاد کاربران

تصاحب کردن
دوستی را که به عمری فراچنگ آرند به یک خطا نگذارند.
فراچنگ آوردن به معنای به دست آوردن

بپرس