فر کیانی
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
پیشنهاد کاربران
جامه ی پلیدی را فَرموخته و به سوی " فرکیانی" بازمی گردیم.
Xwarrah با تلفظ خُوَر راه به معنای راه خورشید.
در پشت پرده ظاهر نماد ملی ایرانیان یعنی فرورتی به زبان پارسی باستان و معادل اوستائی آن یعنی فره وشی و مترادف پهلوی آن فرو هر ( farvahar در اصل با تلفظ فَر و آهار ) یک نقص بزرگ و بنیادی قابل مشاهده می باشد که شاید تاکنون در مقابل چشمان سر پژوهشگران و محققان این سمبل یا نماد پنهان مانده و آن اینکه انسان بالدار در این نماد یک مرد است منهای زن. در صورتیکه انسان هم مرد می باشد و هم زن . لذا این نماد را می توان از این به بعد نماد فروهر مذکر یا مردانه نامید. چیزی که در این زمینه مسّلم است، این حقیقت می باشد که مردم ایران قبل از پیدایش این نماد به خدایان مرد و زن باور داشته اند و نه تنها به خدای مرد یا پدر و پسر. حلقه بزرگ دور کمر این مرد بالدار چیز دیگری نیست غیر از گردونه مهر میترائیان اولیه در اعصار دور دست تاریخ یعنی عصر غار نشینی و امرار معاش از طریق شکار قبل از پیدایش کشاورزی و دامپروری ( و نه میترائیان ثانویه در زمان امپراتوری رومیان ) . آن گردونه مهر ایرانیان و چرخه تولد و مرگ هندوان در اصل و ریشه اشاره به این حقیقت ژرف و بنیادی داشته است که زندگی و عشق انسانی بصورت خطی و پیوسته ( یکبار تولد یافتن و دیگر نمردن ) جاودانه نمی باشد بلکه منقطع و ناپیوسته و دایره وار و پشت سر هم و در طول همدیگر و هربار در یک مدار برتر و کمال یافته تر از مدار قبلی یا پیشین تا رسیدن و یا بازگشتن انسان بهمراه تار و پود های کثیر و فراوان و گوناگون و مفید موجود در بطن همین واقعیت و طبیعت و کیهان ( هم عینی و ظاهری و هم باطنی و امکانی ) به حالت آفرینش اولیه یا بنیادین و یا آغازین در سطح کمال ایده آل خوبی و زیبایی با کمیت و کیفیت بهشت برین، به شکل وادی به وادی یا منزل به منزل یا پله به پله و یا ایستگاه به ایستگاه و آنهم نه روی یک مسیر مارپیچی یا فنری شکل از پایین رو به بالا بلکه در سر جای خود و در ظرف نگهدارنده محتوا یعنی مکان و بیمکانی مطلق روی همدیگر. و آنهم نه فقط در این کیهان یا جهان بلکه بطور مطلقا یکسان و برابر در محتوای کلیه کیهان ها یا جهان هائی که همزمان با این کیهان یا جهان آفریده شده اند. دو سمبل کوچکتر روی این دو گردونه یکی چلیپای ایرانیان و دیگری سواستیکای هندوان اشاره به این حقیقت ژرف و بنیادی داشته اند که هر فرد انسانی تنها دارای یک جنبه یا بُعد انسانی به شکل یا مرد یا زن نمی باشد بلکه حداقل دارای دو جنبه یا دو بُعد انسانی روی همدیگر هم مرد و هم زن در عین واحد و بطور همزمان . یکی از آندو واقعی و عینی و شهودی و تجربی و پدیده ای ( فنومنی ) و دیگری محض و پنهانی و باطنی و امکانی و غیر پدیده ای ( نوومنی ) . حلقه کوچکتر در دست مرد بالدار نشانه عهد و پیمان نبوده بلکه در اصل و ریشه اقتباس گردونه ها یا چرخ های کوچکتر روی چرخ های بزرگ مهر و تولد و مرگ یعنی چلیپا و سواستیکا بوده است و آن حلقه دایره ای شکل کوچک اشاره به این حقیقت ژرف و بنیادی داشته است که این دو جنبه یا دو بُعد انسانی پشت سر هم و در طول همدیگر هرکدام بطور مستقل از دیگری در یک دنیای واقعی و عینی و شهودی مثل همین دنیا از مادر متولد خواهند گردید و زندگی های کوتاه مدت دنیوی و زوجیت با غیر و عشق ورزیدن به غیر و تولید مثل از طریق آمیزش جنسی با غیر را تجربه و سپری خواهند نمود و آنهم نه یک یا دو یا سه یا صد و یا هزار و یکبار بلکه به تعداد مراتب و درجات مختلف تکاملی و فراوان بین دو حد؛ یکی نهایت نقصان و امکان اخَس ( اولین عشق و زندگی دنیوی بعد از وقوع اولین مهبانگ ) و دیگری نهایت کمال و امکان اشرف ( آخرین عشق و زندگی دنیوی قبل از وقوع آخرین مه بانگ ) در طول این راه و سفر بسیار طولانی مقطعی و نزولی و صعودی محتوای کیهان یا جهان بین دو حالت متوالی بهشت برین در طول سفر تکاملی بی پایان با هدف غائی یا نهائی رسیدن انسان به سطح مطلقیت و بیکرانی آفریدگار و رسیدن هرکدام از زندگی های فراوان دنیوی در نوع خاص و ویژه خویش به سطح کمال ایده آل خوبی و زیبایی با کمیت و کیفیت بهشت برین.
... [مشاهده متن کامل]
نتیجه کلی اینکه کلام خداوند متعال که مثل بقیه ابعاد فراوانش بیکران و بینهایت و بی آغاز و بی پایان می باشد، در محیط و محتوای یک کیهان یا جهان نمی گنجد بلکه در کیهان ها یا جهان های متناهی و مساوی و موازی و بیشمار، چه رسد به گنجاندن آن در جلد و عنوان و محتوای سه یا چهار یا چند کتاب چند صد یا چند هزار صفحه ای بیان و نوشته شده توسط زبان و دست و قلم محدود و ناقص انسانی تحت عنوان کتب به اصطلاح آسمانی که گویا محتوای آنها در قالب وحی به گوش سر عده ای انسان قلیل و انگشت شمار در بین اقوام یهود و عرب و عجم و غیره تحت عناوین سوشیان و منجی و ناجی و نبی و پسر و رسول و ولی و والی ابلاغ گردیده بوده باشند. زهی خیالات خوش و شیرین اوهامی و ابهامی و خرافی و روئیایی.
ما ایرانیان امروز و آینده می توانیم بدون شک و تردید مطمئن باشیم و یقین داشته باشیم که پرونده حقیقی آفرینش جهان و انسان با دو داستان بنیادی سه دین به اصطلاح توحیدی ابراهیمی یعنی یهودیت و مسیحیت و اسلام، یکی آفرینش شش روزه جهان و دیگری بابا آدم و ننه حوای موسا و ایسا و محمّد باز نشده و آغاز نگردیده و با بیان و درج آخرین آیه قرآن بسته نشده و به پایان نرسیده و آن دو داستان در پیرامون آفرینش اولیه و بنیادین و یا آغازین این واقعیت و طبیعت و کیهان در سطح کمال ایده آل خوبی و زیبایی با کمیت و کیفیت بهشت برین، دو افسانه تخیلی - توهمی بیش نبوده و نمی باشند و محتوای آنها از طرف خداوند متعال و در قالب وحی به گوش سر سرایندگان آن ابلاغ نگردیده است.
در پشت پرده ظاهر نماد ملی ایرانیان یعنی فرورتی به زبان پارسی باستان و معادل اوستائی آن یعنی فره وشی و مترادف پهلوی آن فرو هر ( farvahar در اصل با تلفظ فَر و آهار ) یک نقص بزرگ و بنیادی قابل مشاهده می باشد که شاید تاکنون در مقابل چشمان سر پژوهشگران و محققان این سمبل یا نماد پنهان مانده و آن اینکه انسان بالدار در این نماد یک مرد است منهای زن. در صورتیکه انسان هم مرد می باشد و هم زن . لذا این نماد را می توان از این به بعد نماد فروهر مذکر یا مردانه نامید. چیزی که در این زمینه مسّلم است، این حقیقت می باشد که مردم ایران قبل از پیدایش این نماد به خدایان مرد و زن باور داشته اند و نه تنها به خدای مرد یا پدر و پسر. حلقه بزرگ دور کمر این مرد بالدار چیز دیگری نیست غیر از گردونه مهر میترائیان اولیه در اعصار دور دست تاریخ یعنی عصر غار نشینی و امرار معاش از طریق شکار قبل از پیدایش کشاورزی و دامپروری ( و نه میترائیان ثانویه در زمان امپراتوری رومیان ) . آن گردونه مهر ایرانیان و چرخه تولد و مرگ هندوان در اصل و ریشه اشاره به این حقیقت ژرف و بنیادی داشته است که زندگی و عشق انسانی بصورت خطی و پیوسته ( یکبار تولد یافتن و دیگر نمردن ) جاودانه نمی باشد بلکه منقطع و ناپیوسته و دایره وار و پشت سر هم و در طول همدیگر و هربار در یک مدار برتر و کمال یافته تر از مدار قبلی یا پیشین تا رسیدن و یا بازگشتن انسان بهمراه تار و پود های کثیر و فراوان و گوناگون و مفید موجود در بطن همین واقعیت و طبیعت و کیهان ( هم عینی و ظاهری و هم باطنی و امکانی ) به حالت آفرینش اولیه یا بنیادین و یا آغازین در سطح کمال ایده آل خوبی و زیبایی با کمیت و کیفیت بهشت برین، به شکل وادی به وادی یا منزل به منزل یا پله به پله و یا ایستگاه به ایستگاه و آنهم نه روی یک مسیر مارپیچی یا فنری شکل از پایین رو به بالا بلکه در سر جای خود و در ظرف نگهدارنده محتوا یعنی مکان و بیمکانی مطلق روی همدیگر. و آنهم نه فقط در این کیهان یا جهان بلکه بطور مطلقا یکسان و برابر در محتوای کلیه کیهان ها یا جهان هائی که همزمان با این کیهان یا جهان آفریده شده اند. دو سمبل کوچکتر روی این دو گردونه یکی چلیپای ایرانیان و دیگری سواستیکای هندوان اشاره به این حقیقت ژرف و بنیادی داشته اند که هر فرد انسانی تنها دارای یک جنبه یا بُعد انسانی به شکل یا مرد یا زن نمی باشد بلکه حداقل دارای دو جنبه یا دو بُعد انسانی روی همدیگر هم مرد و هم زن در عین واحد و بطور همزمان . یکی از آندو واقعی و عینی و شهودی و تجربی و پدیده ای ( فنومنی ) و دیگری محض و پنهانی و باطنی و امکانی و غیر پدیده ای ( نوومنی ) . حلقه کوچکتر در دست مرد بالدار نشانه عهد و پیمان نبوده بلکه در اصل و ریشه اقتباس گردونه ها یا چرخ های کوچکتر روی چرخ های بزرگ مهر و تولد و مرگ یعنی چلیپا و سواستیکا بوده است و آن حلقه دایره ای شکل کوچک اشاره به این حقیقت ژرف و بنیادی داشته است که این دو جنبه یا دو بُعد انسانی پشت سر هم و در طول همدیگر هرکدام بطور مستقل از دیگری در یک دنیای واقعی و عینی و شهودی مثل همین دنیا از مادر متولد خواهند گردید و زندگی های کوتاه مدت دنیوی و زوجیت با غیر و عشق ورزیدن به غیر و تولید مثل از طریق آمیزش جنسی با غیر را تجربه و سپری خواهند نمود و آنهم نه یک یا دو یا سه یا صد و یا هزار و یکبار بلکه به تعداد مراتب و درجات مختلف تکاملی و فراوان بین دو حد؛ یکی نهایت نقصان و امکان اخَس ( اولین عشق و زندگی دنیوی بعد از وقوع اولین مهبانگ ) و دیگری نهایت کمال و امکان اشرف ( آخرین عشق و زندگی دنیوی قبل از وقوع آخرین مه بانگ ) در طول این راه و سفر بسیار طولانی مقطعی و نزولی و صعودی محتوای کیهان یا جهان بین دو حالت متوالی بهشت برین در طول سفر تکاملی بی پایان با هدف غائی یا نهائی رسیدن انسان به سطح مطلقیت و بیکرانی آفریدگار و رسیدن هرکدام از زندگی های فراوان دنیوی در نوع خاص و ویژه خویش به سطح کمال ایده آل خوبی و زیبایی با کمیت و کیفیت بهشت برین.
... [مشاهده متن کامل]
نتیجه کلی اینکه کلام خداوند متعال که مثل بقیه ابعاد فراوانش بیکران و بینهایت و بی آغاز و بی پایان می باشد، در محیط و محتوای یک کیهان یا جهان نمی گنجد بلکه در کیهان ها یا جهان های متناهی و مساوی و موازی و بیشمار، چه رسد به گنجاندن آن در جلد و عنوان و محتوای سه یا چهار یا چند کتاب چند صد یا چند هزار صفحه ای بیان و نوشته شده توسط زبان و دست و قلم محدود و ناقص انسانی تحت عنوان کتب به اصطلاح آسمانی که گویا محتوای آنها در قالب وحی به گوش سر عده ای انسان قلیل و انگشت شمار در بین اقوام یهود و عرب و عجم و غیره تحت عناوین سوشیان و منجی و ناجی و نبی و پسر و رسول و ولی و والی ابلاغ گردیده بوده باشند. زهی خیالات خوش و شیرین اوهامی و ابهامی و خرافی و روئیایی.
ما ایرانیان امروز و آینده می توانیم بدون شک و تردید مطمئن باشیم و یقین داشته باشیم که پرونده حقیقی آفرینش جهان و انسان با دو داستان بنیادی سه دین به اصطلاح توحیدی ابراهیمی یعنی یهودیت و مسیحیت و اسلام، یکی آفرینش شش روزه جهان و دیگری بابا آدم و ننه حوای موسا و ایسا و محمّد باز نشده و آغاز نگردیده و با بیان و درج آخرین آیه قرآن بسته نشده و به پایان نرسیده و آن دو داستان در پیرامون آفرینش اولیه و بنیادین و یا آغازین این واقعیت و طبیعت و کیهان در سطح کمال ایده آل خوبی و زیبایی با کمیت و کیفیت بهشت برین، دو افسانه تخیلی - توهمی بیش نبوده و نمی باشند و محتوای آنها از طرف خداوند متعال و در قالب وحی به گوش سر سرایندگان آن ابلاغ نگردیده است.