فر و شکوه
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
پیشنهاد کاربران
- فر و شکوه ؛ جاه و جلال. عظمت وبزرگی. حشمت و شوکت :
گرانمایه کاری به فرّ و شکوه
برفت و شدند آن به آیین گروه.
عنصری.
در آثار نظامی گنجوی و دیگر شاعران ترکیبات زیر بکار برده شده است : انجم شکوه ، دریاشکوه ، سلطان شکوه ، گردون شکوه ، ثریاشکوه ، سکندرشکوه ، صاحب شکوه ، داراشکوه. ورجوع به هر کلمه در جای خود شود.
... [مشاهده متن کامل]
گرانمایه کاری به فرّ و شکوه
برفت و شدند آن به آیین گروه.
عنصری.
در آثار نظامی گنجوی و دیگر شاعران ترکیبات زیر بکار برده شده است : انجم شکوه ، دریاشکوه ، سلطان شکوه ، گردون شکوه ، ثریاشکوه ، سکندرشکوه ، صاحب شکوه ، داراشکوه. ورجوع به هر کلمه در جای خود شود.
... [مشاهده متن کامل]
اورنگ
شوکت، جلال ، ابهت. بزرگی
جلال ، شوکت، جاه
شوکت