فر خوردن.[ ف ِ خوَرْ / خُرْ دَ ] ( مص مرکب ) پیچ درپیچ شدن. فرفری شدن. ( یادداشت به خط مؤلف ). رجوع به فِر شود.
( مصدر ) ( در بازی شیر یا خط ) بدور خود چرخیدن سکه ای که به وسیله ضربه انگشت شست بلبه آن بهوا پرتاب می شود .
به معنای دوست شدید و وقت گزراندن با هم هم هستیکه خوردنمعادل در ترکی ، فیرانماق ( fıranmaq ) احتمالا ریشه این کلمه ترکی باشد.+ عکس و لینک