فدیه

/fedye/

مترادف فدیه: جانبها، سربها، قربانی

معنی انگلیسی:
ransom, redemption

فرهنگ فارسی

فدیت:مالی که برای واخریدن جان خودبدهند، آنچه که اسیران برای رهایی خودبدهند، سربها
( اسم ) ۱ - آنچه از مال برای رهایی خود یا دیگری دهند بدل یا عوضی است که مکلف بدان از مکروهی که بوی متوجه است رهایی یابد سربها جمع : فدی فدیات .

فرهنگ معین

(فِ یِ ) [ ع . فدیة ] (اِ. ) نک فداء.

فرهنگ عمید

۱. مالی که در قبال آزاد شدن کسی پرداخت می شود، سربها.
۲. مالی که برای دفع بلا به فقرا می دهند.
۳. (فقه ) مقدار معینی طعام که فرد بابت روزه هایی که در ماه رمضان خورده به فقرا می دهد.
۴. (حقوق ) مالی که زن در طلاق خُلع به شوهرش می دهد.

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] فِدْیه در لغت به معنی اعطا کردن مال است.
در اصطلاح فقهی: به معانی مختلفی به کار رفته است، از جمله:الف- قربانی که در حج ذبح می شود. ب- چیزی که در ازای آزادی اسیر گرفته می شود که ممکن است مال باشد یا انجام کاری از جانب اسیر. (به سربها نیز تعبیر شده است.)در جنگ بدر ۷۴ نفر از مشرکان به دست مسلمانان اسیر شدند که مسلمانان برای آزادی اغلب آنها از مشرکان فدیه و سربها گرفتند. بیشترین مبلغ فدیه چهارهزار درهم و کمترین مبلغ هزار درهم ذکر شده است.

[ویکی الکتاب] معنی فِدْیَةٌ: عَوَض - جایگزین (فداء و فدیة عبارت جایگزینی مال یا شخص دیگری به جای خود برای رهایی از کیفرعملی یا رفع اسارت در جنگ )
معنی ﭐفْتَدَتْ: فدیه وعوض پرداخت(مؤنث)
معنی ﭐفْتَدَیٰ: فدیه وعوض پرداخت
معنی یَفْتَدِی: تا فدیه وعوض بدهد - تا فدا کند
معنی یَفْتَدُواْ: تا فدیه وعوض بدهند (عبارت " لِیَفْتَدُواْ بِهِ مِنْ عَذَابِ یَوْمِ ﭐلْقِیَامَةِ " یعنی : تا آن را برای نجاتشان از عذاب روز قیامت عوض دهند)
معنی ﭐفْتَدَوْاْ: فدیه وعوض پرداخت کردند (عبارت "لَـﭑفْتَدَوْاْ بِهِ مِن سُوءِ ﭐلْعَذَابِ یَوْمَ ﭐلْقِیَامَةِ " یعنی : بیتردید حاضرند آن را برای رهایی خود از عذاب سخت روز قیامت عوض دهند. واقعیت حتمی و همیشگی را با زمان ماضی آورده است)
معنی أَثْخَنتُمُوهُمْ: بسیار آنها را کشتید- برآنها غلبه کردید - آنان را از قدرت و توان انداختید (کلمه اثخان به معنای بسیار کشتن ، و غلبه و قهر بر دشمن است . کلمه ثِخَن به معنی غلظت و بی رحمی است و اثخان کسی به معنی بازداشتن و مانع حرکت وجنبش او شدن است مثلاً با کشتن او . د...
معنی یُثْخِنَ: تا آرامش و قرار گیرد - تا استحکام یابد (از کلمه ثِخَن به معنی غلظت و بی رحمی است و اثخان کسی به معنی بازداشتن و مانع حرکت وجنبش او شدن است مثلاً با کشتن او .در عبارت "مَا کَانَ لِنَبِیٍّ أَن یَکُونَ لَهُ أَسْرَیٰ حَتَّیٰ یُثْخِنَ فِی ﭐلْأَرْضِ " منظو...
معنی فِدَاءً: عَوَض - جایگزین (فداء عبارت است از اینکه انسان خیانت و عمل خلافی انجام داده باشد که اثر سوء و کیفر جانی و مالی آن گریبانش را بگیرد و بخواهد آن کیفر را با چیز دیگر عوض کند ، آن چیز را هر چه که باشد فداء یا فدیه مینامند ، پس فداء آن عوضی است که انسان ...
ریشه کلمه:
فدی (۱۴ بار)

عوض. یعنی عوضی که انسان از برای خود می‏دهد. همچنین است فدیه و فداء . گناهی بر آن دو نیست در آنچه زن آن را عوض داده مقصود آن است که زن چیزی در عوض طلاق گرفتن بدهد. . و بر آنان که به مشقت زیاد روزه می‏گیرند عوضی است و آن طعام فقیر است. . بندها را محکم کنید (و اسیر گیرید) و پس از آن منت نهید یا فدا وعوض گیرید (و آزادشان کنید). . «تُفادُوهُمْ» را بعضی «تفدوهم» خوانده‏اند طبرسی فرموده: وجه بین‏الاثنین بودن آن است که فعلی از جانب اسیر گیرنده واقع می‏شود و آن تحویل اسیر است و فعلی از جانب اسیر که دفع فدیه است یعنی: اگر آنها در حال اسارت پیش شما آمدند فدیه داده و آنها را آزاد می‏کنید حال آنکه اخراجشان بر شما حرام است. در قرآن فقط یکبار آمده که عوض را کسی از جانب دیگری بدهد. . رجوع شود به «ابراهیم» فصل قربانی.

دانشنامه آزاد فارسی

فِدْیه
(در لغت به معنای بَدَل) اصطلاحی قرآنی که انسان با دادن آن از تبعات امری مکروه رهایی یابد. در اصطلاح فقه به عوض دَم گویند که بعضی از اسراء را با گرفتن مال از خودشان یا اقوام شان آزادو از قتل شان صرف نظر می کردند (بقره، ۸۵؛ محمد، ۴؛ حدید، ۱۵). معنای دیگر آن مُدّ طعامی است که در قبال ترک روزه در بعضی موارد یا تأخیر آن تا رمضان آتی می دهند (بقره، ۱۸۴). کفاره نیز، که هنگام ترک عبادت، واجب می شود، در واقع فدیه ای است که صورت مجازات شرعی دارد.

جدول کلمات

سربها

مترادف ها

ransom (اسم)
خون بها، فدیه، فدا، جزیه

sacrifice (اسم)
قربانی، فدیه، فدا، قربانی برای شفاعت، قربانی کردن جانبازی

فارسی به عربی

فدیة , نفقة

پیشنهاد کاربران

جایگزین
سر بها
به معنای اعطا مال
مالی که برای ازاد کردن کسی پرداخت میشود
یا
برای دفع بلا انرا به فقرا میدهند
سربها و. . .
( حقوقی ) عوض یا همان مالی که زن در طلاق خُلع یا مبارات به شوهرش می دهد.
پایتخت سلسله علویان، ، ، طبرستان
فدیه از ماده فدا در اصل به معنی قرار دادن چیزی به عنوان بلاگردان و دفع ضرر از شخص یا چیز دیگر است ، لذا مالی را که برای آزاد کردن اسیر می دهند فدیه می گویند ، و نیز کفاره ای را که بعضی از بیماران بجای روزه می دهند به این نام نامیده می شود .
بازخرید، خرید آزادی. جان بها
جانبها، سربها، قربانی

بلاگردان
سربها
کلمۀ «فدیه» به معنی مبلغی است که برای باز پس گرفتن یک اسیر پرداخت میشود و همچنین به معنی برابری است.

بپرس