فدن

لغت نامه دهخدا

فدن. [ ] ( ع اِ ) صبغ سرخ پیر ( ؟ ). ( فهرست مخزن الادویه ). رجوع به فدم شود. || کوشک. ( آنندراج ). در منتهی الارب و اقرب الموارد این معنی ضبط نشده است.

فدن. [ ف ِ دُ ] ( اِخ ) یکی از شاگردان سقراط. ( یادداشت بخط مؤلف ). فادو. از فیلسوفان یونان و از مردم مدینه الیس بود. در آخرین سالهان قرن پنجم ق. م. به دنیا آمد و در جنگی که در سالهای 401 و 400 ق. م. میان اسپارت و الیس درگرفت وی در آتن بود و در مکتب سقراط درس میخواند. با افلاطون همدرس بود و به همین سبب افلاطون یکی از رساله های خود را به نام او «رساله فدن » خوانده است. پس از مرگ سقراط فدن ( فادو ) به الیس بازگشت. افکار و عقاید خاص او روشن نیست و از آثار افلاطون نیز مطلب جالب توجهی که نشانه اندیشه های خاص او باشد دستگیر نمیشود. نوشته های او نیز مانند رساله های افلاطون صورت مباحثه داشته است. ( از دایرةالمعارف بریتانیکا ). نام این شخص در کتب فارسی فادن ، فدن و فاذن آمده است ولی ضبط آن در منابع اروپایی فادو است. رجوع به فاذن و فادن شود.

پیشنهاد کاربران

بپرس