فدغ. [ ف َ ] ( ع مص ) شکستن. || شکستن و کفانیدن چیزی کاواک را. || روغن را بر روی طعام کردن. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ).فدغ. [ ف َ دَ ] ( ع اِمص ) خمیدگی است در کف پا. ( منتهی الارب ). رجوع به فَدَع شود.