لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
( صفت ) مربوط به فدراسیون وابسته باتحاد دول یا ایالات متحده .
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
مترادف ها
فدرال، ائتلافی، اتحادی
پیشنهاد کاربران
در یک کشوری که هر استان آن یک دولت مستقل باقوانین خودش و وابسته و زیر نظر دولت مرکزی باشد، و بودجه هر ایالتی جداگانه داده میشود و فرماندار مقام عالی اداره آن ایالت محسوب میشود
معادل فارسی: دولت مرکزی، ائتلافی
توضیحات: یک کشور یا سیستم حکومتی فدرال [= دولت مرکزی] متشکل از گروهی از ایالت ها است که امور خود را کنترل می کنند، اما همچنین توسط یک دولت ملی کنترل می شوند که در مورد امور خارجی، دفاعی و غیره تصمیم گیری می کند.
توضیحات: یک کشور یا سیستم حکومتی فدرال [= دولت مرکزی] متشکل از گروهی از ایالت ها است که امور خود را کنترل می کنند، اما همچنین توسط یک دولت ملی کنترل می شوند که در مورد امور خارجی، دفاعی و غیره تصمیم گیری می کند.
دولت های منتخب مستقل وخودگردان که از یک دولت مرکزی منتخب مردم تبعیت می نماید.
دولتهای متحد وهم پیمان
هم پیمان