درباره یِ واژگانِ " فَنگ، فنج، فنجیدن، فَختن، الفَنگ، الفنج، الفنجیدن، الفَختن و. . . ":
ما در زبانِ پارسیِ واژگانِ " اَلفَنجیدن/اَلفَنج" را داریم که پیشوند " اَل" ازبرایِ دگرگونیِ آواییِ " د/ل" همان " اَد" است و آنچه می ماند، " فنجیدن/فنج - " است.
... [مشاهده متن کامل]
بابررسیِ آنچه در زیرواژه یِ " ختن" ( در همین تارنما، پیامِ شماره 1 ام ) گفته شد، در می یابیم که " فنج" بُن کُنونیِ ریشه یِ " فَنگ:fang" می باشد و ریختِ مصدریِ آن نیز " فَختَن یا فَنجیدن" می باشد.
از اینرو، ریختِ ریشه ایِ واژه یِ " اَلفنج" ، " الفَنگ" می باشد و ریختِ مصدریِ آن " اَلفَختن یا اَلفنجیدن" است.
ما در زبانِ پارسیِ واژگانِ " اَلفَنجیدن/اَلفَنج" را داریم که پیشوند " اَل" ازبرایِ دگرگونیِ آواییِ " د/ل" همان " اَد" است و آنچه می ماند، " فنجیدن/فنج - " است.
... [مشاهده متن کامل]
بابررسیِ آنچه در زیرواژه یِ " ختن" ( در همین تارنما، پیامِ شماره 1 ام ) گفته شد، در می یابیم که " فنج" بُن کُنونیِ ریشه یِ " فَنگ:fang" می باشد و ریختِ مصدریِ آن نیز " فَختَن یا فَنجیدن" می باشد.
از اینرو، ریختِ ریشه ایِ واژه یِ " اَلفنج" ، " الفَنگ" می باشد و ریختِ مصدریِ آن " اَلفَختن یا اَلفنجیدن" است.
ما در پارسی کارواژه یِ {اَلفَنجیدن} به چَمِ {حاصل کردن، جمع، نتیجه کردن} داریم.
این کارواژه به روشنی از پیشوندِ جدایی ناپذیرِ {ال:به چَمِ {با، باهَم} و کارواژه یِ {فَنجیدن} ساخته شده است.
از این دسته کارواژِگانِ پایان یافته به { - نجیدن}، دارای ریختِ پایان یافته به { - ختن} است که برای نِمونه {هختن/هنجیدن} یا {رَختَن/رنجیدن} را داریم.
... [مشاهده متن کامل]
پس ریختِ دیگرِ این کارواژه، کارواژه یِ {فَختَن} است.
میتوان پیشوند هایی همچون {دَرفَنجیدن/اَنفَنجیدن/آفَنجیدن. . . . . } را نیز داد.
بِدرود!
این کارواژه به روشنی از پیشوندِ جدایی ناپذیرِ {ال:به چَمِ {با، باهَم} و کارواژه یِ {فَنجیدن} ساخته شده است.
از این دسته کارواژِگانِ پایان یافته به { - نجیدن}، دارای ریختِ پایان یافته به { - ختن} است که برای نِمونه {هختن/هنجیدن} یا {رَختَن/رنجیدن} را داریم.
... [مشاهده متن کامل]
پس ریختِ دیگرِ این کارواژه، کارواژه یِ {فَختَن} است.
میتوان پیشوند هایی همچون {دَرفَنجیدن/اَنفَنجیدن/آفَنجیدن. . . . . } را نیز داد.
بِدرود!