لغت نامه دهخدا
فخامة. [ ف َ م َ ] ( ع مص ) سطبر گردیدن. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). || پر شدن. ( منتهی الارب ). || بزرگ شدن قدر و بالا رفتن مرتبه کسی در چشم مردم. ( اقرب الموارد ).
فرهنگ فارسی
( مصدر ) ۱ - ستبر گردیدن ۲ - پر شدن ۳ - بزرگ شدن قد و بالا ۴ - بزرگوار گشتن گرامی شدن ۵ - ( اسم ) بزرگوای .
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. [قدیمی] تنومندی، ستبری.
پیشنهاد کاربران
دل پذیری ، شیرینی یک کاری ، حال و هوای کاری ک مثل اون کار مدنظر ( نیستش یا هستش ) ، به حلاوت ی نگاهی بندازید اکثر با این کلمه میاد