پاک است ز فحش ها زبانم
همچون ز حرامها ازارم.
ناصرخسرو.
به فحش و هزل جوانی به پیری آوردم که هیچ شرم نبود از جوان و از پیرم.
سوزنی.
از دو دیوانم به تازی و دری یک هجا و فحش هرگز کس ندید.
خاقانی.
زهر از قبل تو نوشداروست فحش از دهن تو طیبات است.
سعدی.
|| نیک زفت شدن. ( منتهی الارب ). || آشکاری و بی پردگی : به پارسایی و رندی و فحش و مستوری
چو اختیار به دست تو نیست معذوری.
سعدی.