فجح
لغت نامه دهخدا
فجح. [ ف ُ ج ُ ] ( ع ص ، اِ ) ثقلاء از مردمان. ( از اقرب الموارد ). گرانجانان.
فجح. [ ف ُ ] ( اِخ ) قبیله ای است. ( منتهی الارب ).
فجح. [ ف ُ ] ( اِخ ) نام پدران قبیله فجوح. ( منتهی الارب ). رجوع به فجوح شود.
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید