فتیل

لغت نامه دهخدا

فتیل. [ ف َ ] ( ع ص ) تافته. ( منتهی الارب ). مفتول. ( اقرب الموارد ). || ( اِ ) رسن باریک از پوست خرمابن ، و گاهی آن را بر حلقه دو چوب استاده وادیج بندند. ( منتهی الارب ). ریسمان باریکی از لیف خرما یا موی یال یا پوست. ( اقرب الموارد ). || رشته دانه خرما. ( منتهی الارب ). آنچه در چوبچه هسته خرما بود. ( ترجمان علامه جرجانی ترتیب عادل ). || آنچه از چرک بدن که با انگشتان بتابی. ( اقرب الموارد ). ریم و چرک به انگشتان تافته. ( منتهی الارب ).

فرهنگ فارسی

۱ - ( صفت ) تافته مفتول ۲ - رسن باریک از پوست خرما بن و گاهی آن را بر حلقه دو چوب ایستاده و ادیج بندند ۳ - آنچه از چرک بدن که با انشگتان تابند ۴ - مقیاسی است معادل ۱ / ۶ فلس .

فرهنگ معین

(فَ ) [ ع . ] ۱ - (ص . ) تافته ، مفتول . ۲ - ریسمان باریک از پوست خرمابن . ۳ - آن چه از چرک بدن که با انگشتان تابند.

فرهنگ عمید

= فتیله

پیشنهاد کاربران

فتیل فتیله پارسی از پلیته و پتیله است .
پتیله کردن و پلیل کردن گویند
کلمه فتیل صفت مشبهه از ماده ( فتل ) است ، و صفت مشبهه گاهی به معنای اسم فاعل می آید، و گاهی به معنای اسم مفعول ، و در ایه "و لا یظلمون فتیلا " به معنای اسم مفعول است ، و معنای ( ف - ت - ل ) پیچیدن و در نتیجه معنای فتیل پیچیده شده است ، ولی بعضی گفته اند: به معنای نخ نازکی است که در شکاف هسته خرما است
...
[مشاهده متن کامل]

بعضی دیگر گفته اند: به معنای نخ نازکی است که در درون هسته خرما است ، و در بعضی از روایات وارده از ائمه اهل بیت ( علیهم السلام ) آمده که فتیل به معنای آن نقطه ای است که بر روی هسته خرما است ،
بعضی گفته اند: کلمه ( فتیل ) به معنای فتیله ای است که افراد با مالیدن دو انگشت خود از چرک انگشتان یا چرک بدن درست می کنند، و به هر حال این کلمه کنایه است از حقارت و بی مقداری چیزی که کسی به امر آن اعتنا نمی کند. ( تفسیر المیزان )

بپرس