فتنه کردن


معنی انگلیسی:
to make mischief

پیشنهاد کاربران

شور و غوغا به پا کردن، ظلم و ستم کردن، بیداد کردن
واله و شیدا و عاشق کردن، مجذوب کردن، از خود بیخود کردن، بی اختیار کردن،
پریشان و آشفته کردن،
فریفتن ،
آن نقش بین که فتنه کند نقش بند را
و آن لعل لب که نرخ شکستست قند را

بپرس