فتش

لغت نامه دهخدا

فتش. [ ف َ ] ( ع مص ) کاویدن. ( منتهی الارب ) تصفح. || پرسیدن وبسیار جستن. ( اقرب الموارد ). جستجو کردن. ( غیاث ).

فرهنگ فارسی

کاویدن . تصفح

پیشنهاد کاربران

بپرس