فتردن. [ ف َ ت َ دَ ] ( مص ) دریدن و پاره کردن. ( برهان ). دریدن از یکدیگر. ( اسدی ) : خود برآورد و باز ویران کردخود ترازید و باز خود بفترد.خسروی.- برفتردن ؛ کندن. ( یادداشت بخط مؤلف ) :یک دم بکش قندیل رابیرون کن اسرافیل راپر برفتر جبریل رانه لا گذار آنجا نه لم.سنایی.
۱. دریدن، پاره کردن، شکافتن: خود برآورد و باز ویران کرد / خود ترازید و باز خود بفترد (خسروی: لغت نامه: فتردن ).۲. پراکنده کردن.
فِتَردَن: پاره کردن - گشودن - شکافتن - پراکندن - ویران کردن افترا معرب فتردن می باشد به معنی بهتان و پرده دری - آبروی کسی را بردن - تخریب شخصیت+ عکس و لینک