فتحه

/fathe/

برابر پارسی: زِبَر

معنی انگلیسی:
name of the vowel point called in persian

لغت نامه دهخدا

( فتحة ) فتحة. [ ف ُ ح َ ] ( ع اِ ) فرجه. ( اقرب الموارد ). شکفتگی. ( منتهی الارب ). || نازش مردم به چیزی که دارد، از ملک و ادب و از علم و هنر. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ).
فتحه. [ ف َ ح َ / ح ِ ] ( از ع ، اِ ) علامت حرکت فتح. ( اقرب الموارد ). زبر، و استعمال این نزد بصریان در مبنی و معرب هر دو آمده. ( غیاث ). صورت آن در کتابت این است : «». ( یادداشت بخط مؤلف ) :
امروز بیامدی به صلحش
کش فتحه و ضمه برنشاندی.
سعدی.
|| شکاف قلم. ( یادداشت بخط مؤلف ). رجوع به فتح شود.

فرهنگ فارسی

علامت حرکت فتح که درروی حرف گذاشته میشود، زبر
( اسم ) ۱ - علامت فتح زبر جمع : فتحات ۲ - شکاف قلم .
فرجه . شکفتگی

فرهنگ معین

(فَ حِ ) [ ع . فتحة ] (اِ. ) علامت حرکت فتح که بالای حرف گذاشته می شود، زبر، ج . فتحات .

فرهنگ عمید

۱. حرکتی از حروف که هنگام تلفظ آن دهان گشوده می شود، زِبَر.
۲. نشانۀ این حرکت که در روی حرف گذاشته می شود.

پیشنهاد کاربران

زِبَرواگ، زِبَرنشان
فتحه:علامتی است که بالای حروف قرار میگیرد و در روی حروف گذاشته میشود.
این واژه عربی است و پارسی آن این است:
آنکا ( سنسکریت )

بپرس