فتح کردن. [ ف َ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) گشادن. گشودن : دلیر آمدی سعدیا در سخن چو تیغت به دست است ، فتحی بکن.سعدی.رجوع به فتح شود.
win (فعل)بردن، تحصیل کردن، بدست اوردن، تسخیر کردن، فتح کردن، پیروز شدن، غلبه کردن، فاتح شدن، غلبه یافتن برconquer (فعل)تسلیم کردن، تسخیر کردن، فتح کردن، مغلوب کردن، پیروزی یافتن بر، غالب امدن، ستاندن