اشرف و محمود افغان 7 سال در اصفهان بودند پس از حمله به بختیاری و یاسوج از سوی بختیاریها شکست خورده و به اصفهان باز گشتند از سوی مردم گز نیز حرکاتی علیه افاغنه برخاسته بود و اشرف بسوی آنها رفته تا انها را آرام کند در این میان والی و حاکم اصفهان نامه ای بعنوان امداد به بختیاری فرستاد و از سوی بختیاریها لبیک گفته شد و سواران بختیاری وارد اصفهان شدند اشرف افغان نیز آماده تصرف تهران شده بود و باقیمانده افاغنه در اصفهان به جنایات خود ادامه میدادند بختیاریها اصفهان را از وجود افاغنه پاکسازی کرده و سرهای انها را جلو مسجد شاه جمهپع کرده و تلی از سر افاغنه درست کرده بودند و اعلام نمودند اگر اشرف خود بیاید هرچه گفت با ایشان خواهیم کرد ولی اگر خود آمدیم هرچه خواستیم با او میکنیم اشرف نیز که در میان راه دچار لشکر نادر شده بود و با تعدادی از لشکریانش متواری گشته بود به اصفهان آمده و خود را تسلیم نمود وگفت بگو با تو چه کنیم گفت مرا نکش خان بختیاری نیز او را بخشید و اعلام نمود تا از مرز زاهدان عبور نکرده ای اگر سرت را برگردانی گردنت را میزنم .
... [مشاهده متن کامل]
اشرف در خاطرات خود چنین آورده است وقتی از جلو تلی از سرهای افاغنه برخاستم دیگر توان حرکت نمون سرم را به عقب نداشتم و از مرزی که از ان وارد ایران شده بودم خارج شدم
.
... [مشاهده متن کامل]
اشرف در خاطرات خود چنین آورده است وقتی از جلو تلی از سرهای افاغنه برخاستم دیگر توان حرکت نمون سرم را به عقب نداشتم و از مرزی که از ان وارد ایران شده بودم خارج شدم
.