فتار

لغت نامه دهخدا

فتار. [ ف ِ ] ( ع مص ) آرمیدن سپس جوشش و به سستی آوردن سپس درشتی. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). || آرمیدن سرما. || کوتاهی کردن در کار. ( اقرب الموارد ).

فتار. [ ف ُ ] ( ع اِ ) آغاز غش. ( اقرب الموارد ).

فرهنگ فارسی

آغاز غش

پیشنهاد کاربران

بپرس