فتات
فرهنگ اسم ها
معنی: دختر جوان
برچسب ها: اسم، اسم با ف، اسم دختر، اسم فارسی
لغت نامه دهخدا
فتاة. [ ف َ ] ( ع اِ ) مؤنث فتی. ج ، فتیات. ( منتهی الارب ). زن جوان. ( ترجمان علامه جرجانی ترتیب عادل بن علی ). || کنیزک. ( ترجمان علامه جرجانی ) ( اقرب الموارد ).
فرهنگ فارسی
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
خرده و شکستۀ چیزی، ریزۀ هرچیز.
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید